آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

ابر

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۹، ۰۹:۵۵ ق.ظ


حکایت من و این ابرها هم حکایتی است

از بس نباریده اند رسم باریدن را از یاد برده اند

هر صبح که از خواب بر میخیزم برایشان لالایی باران میخوانم

 اما نمیدانم چه حکمتی است که آسمان تیره میشود، تکه تکه پر از ابر

 میشود، اما نمی بارد

راستی دل من هم چندی است تکه تکه شده اما نمیبارد

برای دلم هم لالایی باران را میخوانم، ابر هم میشود اما نمیبارد

به گمانم من و ابر هردو، دریا را از یاد برده ایم

 

پ.ن

 

ابر بارنده به دریا می گفت

 من نبارم تو کجا دریایی

در دلش خنده کنان دریا گفت

 ابر بارنده تو خود از مائی

 

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۱۰/۱۹
  • ۳۱۹ نمایش

حرف دل

نظرات (۱)

من هم از یاد برده‌ام... شرمگینم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی