آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

آرزو

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۲۴ ب.ظ

یکی از آرزوهای من این بود که محمدحسین سوار این سرسره پیچ پیچی ها بشه، که بالاخره امروز صبح شد

هر دفعه میرفتیم پارک، از این سرسره ها دوری میکرد

 و وقتی من میدیدم که بقیه بچه های کوچکتر با چه ذوق و اشتیاقی سوارش میشن کلی غصه میخوردم و هر دفعه با محمدحسین راجع به این موضوع بحث میکردم اما اصلا راضی نمیشد که حتی سراغش بره

اما امروز صبح تا رفتیم توی پارک، دوید طرف سرسره و یه پیچ جانانه خورد و سرخورد پایین

هیجان و شادی رو تو عمق وجودش احساس میکردم

جالبه ، مامانم همیشه سر این سرسره بازی که غصه میخوردم، بهم میگفت که چرا انقدر اصرار داری که محمد حسین اون کاری رو بکنه که تو میخوایی، بزار خودش انتخاب کنه تا بیشتر لذت ببره

و واقعا هم راست میگفت...همه ما همینطوریم وقتی یه چیزی رو باور کنیم خیلی بیشتر ازش لذت میبریم

گاهی فکر میکنم که ما مادرها، در مورد فرزندانمون، زیادی در قید و بند بایدها و نیایدهامون هستیم، بایدها و نبایدهای بی موردی که خلاقیت رو توی فرزندانمون از بین میبره...گاهی وقتا فراموش میکنم که پیامبرم فرموده که فرزندان در کودکی سلطانند و آزاد...

در هرصورت من امروز به یکی از آرزوهام رسیدم از وقتی که مامان شدم گاهی از آرزوها خنده ام میگیره

 

 

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۰/۰۶/۱۷
  • ۵۴۲ نمایش

مادرانه

محمدحسین

نظرات (۹)

سلام من هم از آشناییمون خیلی خوشحالمبه خصوص حالا که بهتون سری هم زدم
خوشحالم به ارزوت رسیدی  
پاسخ:
ممنون...اما نمیشناسمتون
آخییی عزیزم.. چه خوب..من هم گاهی به آرزوهام در مورد امیر میخندم مثلا همیشه آرزو داشتم امیر یک روز تنهایی بره حموم چند وقت پیش که رفت زدم زیر گریه به همسرم گفتم کلی خندید و گفت بهار مطمئنی حالت خوبه آخه کدوم آدم عاقلی برای حموم رفتن بچه ش گریه میکنه؟ خوب دست خودم نبود به خدا
پاسخ:
آخی..ژس تو هم مثل خودمی:)
  • بهار مامان امیر
  • ببخشید عزیزم اون کامنت من بود یادم رفت خودم و معرفی کنم
    سلام عزیزمخدا رو شکر، تبریک میگم که به این آرزوتون رسیدینإنشاءالله خدا محمد حسین را براتون حفظ کنه و سایتون بالای سرش باشه و موفقیت هاشو ببینید، اما بهش اجازه بدین  خودشم تصمیم بگیره [Wink]التماس دعااللهم عجل لولیک الفرج
    پاسخ:
    ممنون از توجهتون
  • مامان محمدین
  • منم به این حمام تنها به سرسره پیچی به همه اینا فکر میکنم.یعنی میشه یه روزی اینا تنهائی برن حمام و من به کارهام برسم؟!یعنی میشه توی سرسره صاف خودشون بشینن و من نگران افتادنشون نباشم؟بعدش هوس سرسره پیچی کنن؟!
    پاسخ:
    چشممون رو بهم میزاریم میبینیم دیگه بزرگ شدن رفتن دنبال زندگیشون اونوقت ما میمونیم ویه عالمه وقت آزاد
    ای خواهر ! پسر من هنوزم سوار هیچ وسیله بازی نمیشه
    پاسخ:
    بی خیال بزار تو دنیای خودش لذت ببره
    سلام خانومی ای بابا چرا ما مامانا اینجوری هستیم منم همش آرزو دارم دخترم تمام خوصوصیات بچه های دیگه رو یکجاداشته باشه شاید این برمیگرده به بخل مادرانه!خوشحالم که به آرزوتون رسیدین
    آره چه جالبمنم آرزوی رفتن هلسا توی سرسره پیچی رو دارم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی