بین الحرمین
پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۲۸ ق.ظ
شرح کامل سفرم را در اینجا نوشته ام
اما از یاد نمی برم که :
به کربلا که رسیدیم بعد از استراحتی، از هتل به سمت حرمین رفتیم
حسینم در آغوشم بود و دلم بی قرار، انگار راه را گم کرده بودیم
ازین کوچه به آن کوچه...تا اینکه حسین را به پدرش سپردم و یک کوچه را تا انتها دویدم که ببینم راه کجاست
به انتها که رسیدم سرم را چرخاندم و حرم را دیدم قلبم به شماره افتادم مثل بیداری که خواب میبیند
کمی جلوتر رفتم و به طرف دیگرم نگاه کردم .... و یک حرم دیگر
تازه فهمیدم که در بین الحرمینم
تمام من به فدای تو یا حسین