آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

تشنه

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۴۸ ق.ظ

این آفتاب کم رمق پاییز که از پس گرم کردن دلت برنمیاد، باعث میشه که گاهی وقتها خیلی زود دلگیر بشی

مخصوصا وقتهایی که هیچ چیزی سرجای خودش نیست

وقتهاییکه حواست نیست و انقدر تخم خردل تو غذات میریزی که از شدت تندی غذا، همه دلگیر میشن و به زور دو سه لقمه ای بیشتر نمیخورن

وقتهاییکه خسته ای و داری ولو میشی اما باید سرپا بایستی و کارهات رو درست انجام بدی

وقتهاییکه که میگی الان وقتشه و میتونم روی مبل ولو بشم و یه کم آروم بگیرم ...که دخترت میاد و یه گاز جانانه مهمونت میکنه و موهات رو از عمق وجودش میکشه و از شدت ذوق جیغ میزنه و میپره تو بغلت و تو هم انقدر عصبی میشی که از تو بغلت پرتش میکنی بیرون و اون هم از ته دلش ضجه میزنه.

پر از عذاب وجدان میشی اون هم با وجدانی خسته

اما تو همین احوال، وقتیکه حسین از راه میرسه و برادر وار، خواهرش رو طوری آروم میکنه که لبخند رو به لبش میاره و بعد هم میاد سراغ منو و خیلی مهربون میگه:

"میدونم که خسته ای میدونم که کمرت درد میکنه اما نورا خیلی کوچیکه ناراحتش نکن...امامهای ما هیچ وقت ازین کارها نمیکردن مامان فروغ!"

اینجاست که بهترین مسکن دنیا میشی برای دلم و تمام خستگی ام رو از تنم به در میکنی حسین خوب من!

پ.ن:امروز بیست و چهارم ذی الحجه، روز مباهله و روز خاتم بخشی امیرالمومنین است، مولای من شما آنقدر مهربان و بخشنده اید که در حین نماز هم سائلتان را در میابید این روزها حال کسی را دارم که در کویری، تشنه است، مرا هم مانند همان سائل ببینید...فقط تشنه جرعه ای از خوبی هایتان هستم...همین!

کویر متین آباد نزدیکی بادرود نطنز

نظرات (۶)

  • ما(من و گاهی بابا)
  • حفظه الله
    پاسخ:
    برای شما همچنین
  • الهام(مامان هلسا)
  • جونم حسین.ماشالله هزار ماشالله.آره فروغ جون.منم از فرط خستگی مادامی که با هلسا بی محلی یا بد رفتاری می کنم بعدش این عذاب وجدان آتیشی به جونم میزنه که نگو
    پاسخ:
    آخی...انشالا صبورتر بشیم
    سلام دوستم سلام نورا خاله خستگی مامان و رفع کن عزیز دلم بپر بغلش یه ماچ آبدار پسرم مردی شده برا خودش ماشالله
    پاسخ:
    بعععععله...مردی شده...انشالا مرد شدن امیرت رو حس کنی و لذت ببری عزیزم
    فروغ جان واقعا بهت تبریک میگم. این رفتارهای تحسین برانگیز حسین عزیز تو ،  نتیجه صبر و تلاش خودته... پس نگران اون یک لحظه بی حوصلگیت هم نباش....
    پاسخ:
    مرسی فاطمه جان
    در راستای عکس!: یه معلم من چندسالیه که توی ده آباد بادروده و منم از وقتی اون بنده خدا رفته بادرود هی می خوام برم اونجا ولی نمی شه...الان این عکسه رو خواستم دلم خواست دیگه!فقط نگرانم انقدر نرم که مجبور باشم وقتی میرم عکس اینجوری نی نی به بغل بگیرم!!!! در راستای متن!: منم همین جوری ام همش!هرروز از جلو کتابخونه م رد می شم نمی دونم دقیقا دلم داره برا کتابا می سوزه؟برا خودم می سوزه!یا برا اون مبله که شده جالباسی و این همون مبلیه که وقتی جهازو می چیدیم گفتم این اتاق اتاق درس خوندنه و این مبلم مخصوص کتابای مفهومی خوندن خودم!!!!!آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ:
    حالا شما درست رو بخون اون واجب تره
  • وحیده مامان پارسا
  • وای عزیزم باورم نمیشه یه بچه 5ساله اینقدر مهربان و دلسوز باشه....خوشبحال نورا که همچین داداشی داره..خستگی آدم رو از پا در میاره..به خودت سخت نگیر عزیزم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی