آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

دیو

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ق.ظ
چند وقتی است که نورا تمایلی به خوابیدن روی تخت صورتی اش ندارد.
علتش را هم که میپرسیم میگوید آقا غوله می آید و مرا میخورد.
با هر زبانی که توانستم سعی کردم وجود غول را منکر شوم که نشد و بعد آخر سر گفتم آقا غوله یک عروسک است که با بچه ها دوست است و قرار هم نیست که بچه ها رابخورد و تنها غذایش ماست است، که این یکی را تا حدی باور کرد.
با اینکه برادرش تا همین پارسال اصلا با وازه غول آشنا نشده بود و ترس ازین مسائل را نیاموخته بود اما این پسر خوب، تا حدی برای خواهرش سنگ تمام گذاشت و گهگاهی با حربه آمدن غول خواهرش را ترساند.
اما باز هم ترس از آمدن غول هنگام خواب را درک نمیکردم...
تا اینکه دیروز کتاب به دست آمد پیش من و گفت: مامان! ببین آقا غوله میاد کنار تخت صورتی و بچه رو می خواد بخوره.....


این کتاب جزو کتابهای نارنجی است وقصه های نسبتا خوبی هم داردو ماجرای قصه هم این است که میخواهد بگوید دختر داستان از مادرش شجاع تر است...
اما نتیجه گیری دختر کتاب خوان ما(که خیلی خودجوش میرود و کتابهای داخل کتابخانه را بر میدارد و مطالعه میکند) ازین کتاب و نقاشیها چیز دیگری بود ... .
پ.ن: شخصیتهای کلاه قرمزی همیشه ملموس و واقعی اند و نمونه واقعی طنز و طنازی هستند...ملموس ترین و جذاب ترین شخصیت کلاه قرمزی 94 برای ما آقای دیوی بود که همه چیز را برعکس میگوید...درست مثل نورای ما که خیلی از افعال را برعکس میگوید...
خدا خودش، سالی را که با دیو و غول شروع و هیجان انگیز میشود را، بخیر کند انشالله....

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۱/۲۴
  • ۶۶۸ نمایش

نورا

نظرات (۷)

  • مجید وطلاخانم
  • سلام مامان نورا


    چرا دوست نداره توتخت صورتی بخوابه



    مطالبت زیبا بود
    پاسخ:
    متاسفانه یه ترسی همراهشه دیگه....
    سلام
    جالب بود. 
    در واقع نورا خانم اونجا که کتاب به دست پیشتون اومد، مدرک آورده بود.
    من خودم گاهی با دیدن بعضی از شخصیت های نقاشی کتاب کودک تعجب میکنم که بچه کوچولوها از اینا نمیترسند!!!

    گاهی هم تمایل بچه ها به بودن در کنار پدرومادر تبدیل به ترس از غول و تنهایی و ... میشه. 
    پاسخ:
    بله...این جمله آخرتون واقعا جای تامل داره

    ای جان....

    پس عروسک دیوی هم ساخته شد به سلامتی!

    مادربزرگم  ما رو  از موجودی به اسم «خوخان» می ترسوندن.

    پاسخ:
    الناز جان...اون عروسک نیست عکس هست که گذاشتمش گوشه عکس به مدد فتوشاپ
  • مدفن خاطراتم
  • جوووووووووونم عزیز دلم.راست می گه نفس خاله خوب...جووووووون

    تولد محمد حسین جون رو هم با تاخیر تبریک می گم.ایشالله همیشه و همه جا شاهد موفقیت هاش باشین.

  • عمو سروش و عمه
  • سلام. اتفاقا چند ماه پیش یک کتاب داستان با نقاشی های خیلی قشنگ برای نورا خریدیم اما چون موضوعش درباره یه بچه کوچک بود که فکر می کرد تو اتاقش یک روح هست اما با روشن کردن لامپ می فهمید توهم او از اسباب داخل اتاقش توی تاریکی هست.

    دقیقا بهمین خاطر که فکر کردیم شاید نورا یا هر بچه دیگه منظور کتاب را نفهمه و بترسه آن را برای نورا خانم نیاوردیم. از طرف ما ببوسیدش. هر روز دلمون براش تنگ میشه

    پاسخ:
    ممنون ازلطف‌ ومحبت همیشگی شما....
    آخی، فکر کنم تو این سن کلا احتمال این ترس ها با توجه به کنجکاوی ها و در کنارش فهم یه کم ناقص بچه ها زیاد میشه. دخترکوچیکه من هم به راحتی نمی تونه توضیح بده این جور وقتها که چرا فلان چیزی را میخواد یا نمی خواد.
  • مریم دایی جان
  • سلاااااااام

    با کمال تاسف باید بگم منم از غول می ترسم!!!!
    از وقتی غول دزد، به خونه قبلی ما حمله کرد من از تنهایی و از شب می ترسم!!!و خود آزاری گرفتم که حوادث اینجوری رم هی می خونم!ترسای جدیدم ترساییه که هیچ وقت نداشتم!!!!
    اگه راه حل موفقیت آمیزی در مورد خوابیدن نورا سر جاش یافتید منم راهنمایی کنید...
    پاسخ:
    اوه اوه.....مریم!!!!!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی