آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

برگها

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۰۹ ق.ظ

پاییز و خش خش برگها.

برگهایی که برگ برگ می افتند و از شاخه جدا می شوند.

و این سرنوشت همه آنهاست تا زمستان... .

آنهایی که خشک ترند زودتر از شاخه جدا میشوند، اصلا به یک باد ملایم و یک نسیم بندند، چرا که بندها و تعلقاتشان گسسته است و آزاد و رقص کنان در دل باد، میپذیرند این رها شدن را.

کاش من هم برگ سبکی بودم در دستان تو و به هر طرف که می خواندی ام می آمدم.

و آواز سر می دادم :

رها، رها، رها من


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۸/۰۹
  • ۴۶۱ نمایش

حرف دل

نورا

نظرات (۱)

آیدین جون تو هم رهایی .... خدا را شکر روحت متعالی و زیباست و این نعمت کمی نیست ... خدا پشت و پناه تو و بچه های نازنینت ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی