آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

دو

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ

فندق هایی که برای درست کردن نوتلا گذاشته ام سر گاز میسوزد

شیر سر میرود

گهگاهی هم غذاها ته میگیرد

از غروب آفتاب هم کولیک ها از راه میرسند و ازیک طرف صدای گریه های علی و رژه رفتنهای من و پدرش،علی به بغل، در خانه، از طرف دیگر صدای املا گفتن من به حسین و از طرفی هم خواهش های نورا برای قصه گفتن و بازی کردن.

به قول حافظ: و عندلیب تو از هر طرف هزارانند... .

آخر شب که میرسد فقط خدا را شکر میکنم که شب رسید تا من کمی بیاسایم

و تازه درک میکنم معنای  وجعلنا الیل سکنا  را.

به خط شکسته ام فکر میکنم که از صبح در انتظار نوشتنش بوده ام تا ببینم امتحان ممتازی بهمن ماه را حریفش میشوم یا نه و به لیست کتابهایی که قرار است از کتابخانه بگیرم ، به تذهیبی که آرزوی شروع کردنش را دارم تا در دنیای طلایی  و لاجوردی گل ها و خطوط غرق شوم و به هزار کار و آرزوی ریز ودرشت دیگر.

اما همه اینها را رها کن

دنیا برایم بهشت شد وقتی برای اولین بار علی به چشمانم نگاه کرد و لبخند زد و خندید.

سلام دو ماهگی.

سلام آغون و واغون.

سلام روزهای تکرار ناشدنی... .

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۸/۲۵
  • ۶۱۴ نمایش

علی

نظرات (۴)

منم دوست دارم یه روزی تذهیب شروع کنم. خیلی دوست دارم.
زندگی رو همین جوش و خروشها و خستگی ها زیبا کرده...
چه مناسب از شعر و ایات در لابلای حرفها استفاده می کنی
  • گلِ بهاری
  • دوماهگی دوستداشتنی...
  • سیده ای که شفا گرفت
  • خیلی شبیه خانه ما شد این سناریو
    خدا به همه مان توان و صبر و آگاهی بدهد ان شاالله
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی