آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

راه

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۲۰ ب.ظ

این اردیبهشت نود و شش را باید قاب گرفت.

پر از باران،پر از هوای خوش، پر از رایحه های معطر.

باران که میبارد پیاله مخصوص مان را در ایوان میگذاریم و آب نیسان مینوشیم.

کنار ایوان نشسته ام و نم نم باران را نگاه میکنم، نورا زیر قطرات باران، بالا و پایین میپرد و برای خودش میخواند: و جعلنا من الما حیا

و من ته دلم غنج میرود که نورا امسالش را در مهد قرآن بود.

آنهم از نوع خوب و معتدلش.

هزاران بار جای شکر و سپاس دارد.

نمیدانم چرا امروز حس کرده ام پر از تجربه ام.

آخر من کجای این دنیا را فتح کرده ام که این حس الکی قلمبه شد در دلم.

اما فکر کردم که راستی راستی،  چقدر حرف و راه دارم که باید به بچه ها نشان بدهم.

حس میکنم دوست ندارم که آنها بی راهه ها و سنگلاخ ها را تجربه کنند، دوست ندارم آزموده های خطا دار را تجربه کنند، دوست ندارم... .

احتمالا یک روزی پدر و مادرهای ما هم پر ازین حس ها و دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها بوده اند.

و تاریخ همیشه تکرار میشود... .

کویر....

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۲/۱۸
  • ۳۹۵ نمایش

نورا

نظرات (۱)

  • مامان صالح
  • الحمدلله گوارای وجودتان
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی