آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

مهر آرام

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۰۵ ب.ظ

دوست داشتم زودتر این مهر ماه بیاید و زندگی مان نظمی بگیرد.

کلی کتاب نخوانده، خط ننوشته،  کارهای معوقه...

صبح تا ظهر پرباری دارم اگر که علی جانم هم مرحمتی کند و کمی همراهی ام کند.

هفته اول مهر، با اینکه هوا هنوز گرم بود، جابجایی لباسها را شروع کردم.

سه تا دراور جداگانه را گذاشتم و برداشتم و نمیدانم چه کسی گفته که بچه سوم که بیاید، مثل همان بچه دوم است و دیگر خیلی کار زیادی ندارد!!

منکه شب و روزم را گم میکنم این روزها، بسکه باید بدوم و به اموراتمان برسم، اما تمام اینها را با عشق بجان میخرم به سر سلامتی شان.

 با شروع مهر، دوتا رمان از کتاب خانه به امانت گرفتم.

 کتاب یوما را خواندم و در حین خواندن کتاب ولادت هستم.

کتاب یوما، رمانی است در باره حضرت خدیجه.

 کتاب خوبی بود اما به دلیل آنکه چندین نفر در داستان  با هم وقایع را روایت میکنند، کمی برایم گیج کننده بود.

اما  اواخر کتاب ، دلم رفت برای رنجهای حضرت مادر.

اما کتاب ولادت نثر روان تری دارد و بنظرم پخته تر است و رمانی است درباره حضرت رضا و خواهر و برادر بزرگوارشان.

کتاب دلنشینی است و  خوب به تفهیم مقام امامت میپردازد.

همیشه با خودم میگویم چقدر تفاوت است که فقط یک نفر را دوست داشته باشی و به دیدارش بروی و یا اینکه دوستش داشته باشی و از قبل هم  یک معرفت اندکی از او داشته باشی و بدانی چه ها دوست دارد و از چه ها دوری میکند و بعد به دیدارش بروی، اصلا همین معرفت است که آدم ها را از متمایز میکند وگرنه صرف دوست داشتن  هیچ وقت کافی نبوده و نیست و نخواهد بود.

اینکه مناظرات حضرت رضا را بخوانی و وقتی روبروی گنبد نازنینش می ایستی برای سلام، ته دل و قلبت گواهی دهد به علم بی انتهای، این امام دانشمند، خیلی خیلی شیرین تر از زمانی است که فقط به یک سلام یه یک گنبد طلایی بسنده کرد ه ای و صاحب آن را نمی شناسی.

همین کتاب خواندنها، مهر را برایم دلپذیر کرده است.

برای خط شکسته هم، سبک استاد ملک زاده را دوست دارم.

عضو کانالشان هستم و با شوق مع الوصفی از روی خطشان مشق میکنم.

کاتب بودن، دنیای قشنگی دارد.

مینویسی و روح و جانت کمی قرار میگیرد.

و من همچنان در آرزوی تذهیبم... .

باید این دستها کاری کنند پیش از انکه زمان از دست برود.


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۷/۱۳
  • ۴۳۴ نمایش

کتاب های خواندنی

نظرات (۲)

  • مامان صالح
  • سلام دوستم خوبین خسته نباشید .دلتنگتون شدم.سلام برسونید.
    سلامت و شاد و دلخوش باشی در کنار عزیزانت
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی