آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

تشنگی

۱۳
مرداد

این روزها که تشنه میشوم عجیب دلم در بین الحرمینتان پرسه میزند

آنقدر پرسه میزند که به فرات میرسد

یاد دستها و بازوان و مشکی آب که هیچ وقت به مقصد نرسید

و رودی که از مصیبتتان  گل به سر گرفت  و هنوزکه هنوز است گل آلود است و هیچ تشنه ای را سیراب نمیکند

 

رمضان 1390

رمضان

۱۲
مرداد

ماه رمضان که از راه میرسد بها را حس میکنم، بهار اراده، بهار کنترل نفس، کنترل خشم، صبر و انتظار ...

در روایات داریم که در آیه  واستعینوا بالصبر والصّلوة؟ مراد از صبر ، روزه میباشد

اما کاش هدف از روزه داریمان،تنها امساک از خوردن نبود

کاش علاوه بر دانستن، باور کنیم که هرگونه تهمتی و غیبتی روزه را ابطال میکند...کاش در این سی روز علاوه بر نخوردن و نیاشامیدن ،مراقبه از چشم و گوش و زبان را هم بیاموزیم و تمرین کنیم.

با توجه به احادیثی که از پیامبر و ائمه به ما رسیده روزه داری آداب خاص خودش را دارد که اگر مطابق آن عمل کنیم علاوه بر مراقبه و کنترل نفس،بدنی سالم خواهیم داشت

اما روزه داری عصر ما، قصه خودش را دارد خوردن دو وعده پختنی در سحر و افطار، انباشتن بیش از حد معده بعد از افطار، آنقدر که راه نفس بسته میشود و خوردن شیرینیهای رنگارنگ به جهت تجدید قوا...

و این میشود که بعد از ماه رمضان به جای کاهش وزن افزایش وزن داریم و بعد از ماه رمضان ما میمانیم یه دستگاه گوارش ویران شده.

اصلا انگار فراموش کرده ایم که از بیست و چهار ساعت پانزده ساعت را روزه بوده ایم و تغذیه این ساعات باقیمانده  باید به تناسب همین زمان باشد نه به تناسب نخوردنمان و جبران مافات.

پانزده ساعت نخورده ایم و طبق روایاتی که به مارسیده اگر فقیر هستیم که هیچ و اگر نه، معادل غذایی که در این ساعات نخورده ایم را بایستی به فقرا دهیم و به این حدیث امام صادق عمل کنیم که فرمودند:

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.

اما این مساوی بودن برای ما، تنها در همان ساعات روزه داری خلاصه میشود و بعد از آن میبینیم که سفره فقرا همچنان خالیست.

کاش بیاییم و چرتکه بیندازیم که اگر به طور مثال خرج خوراکمان در ماههای عادی 100 تومان میشود نصف این مبلغ را در ماه مبارک برای خودمان در نظر بگیریم و50 تومان آن را از همان ابتدای ماه مبارک به یک خانواده نیازمند تقدیم کنیم تا او هم بنا به فرموده امام صادق با ما مساوی شود...و این خانواده اول شامل اقوام نزدیک ما میشود و بعد شامل همسایه و بعد سایر نیازمندان.

کاش کمی در دینمان بیشتر تحقیق کنیم و کاش در آستانه این ماه مبارک تنها به یاد سفره های رنگارنگ خودمان نباشیم چرا که میدانیم زمین، پر از سفره های خالیست.

چهل حدین پیرامون روزه داری

اسرار افطار با خرما

تدابیر ماه رمضان

سفر به سنندج

۰۴
مرداد

دلم میخواهد تمام ایران را گز کنم  و تاوقتی هم این کار را نکرده ام از سفر به نقاط تکراری پرهیز میکنم.

سنندج (سنه دژ) در کردی به معنای دژ تسخیر ناپذیر است وارد شهر که میشویم کوهستانی بودن شهر را حس میکنیم شهر بر کوهپایه بنا شده ...خانه ها ..مغازه ها...25 ام تیرماه  90است و انگار نه انگار سنندج آمده ای هوا گرم گرم است

برای غذابه رستوران جهان نما، درمرکز شهر، نزدیک بازار سنتی میرویم که به واقع هم رستوران قشنگی است

رستوران چندین قسمت دارد ما قسمت سنتی آن را که به صورت حجره و اتاق است انتخاب میکنیم بعد از این همه رانندگی حال نشسن پشت میز و صندلی را نداریم

برای نماز به دنبال مسجد میگردیم که انگار آدرس تمام مسجدهاییکه میدهند در کوچه پس کوچه هاست درنهایت به حسینیه سنندج میرویم که اتفاقا درست روبروی همان رستوران است تنها جایی در شهر که برای میلاد حضرت آذین بندی شده...بر خلاف شهر های دیگر که در نیمه شعبان پر از شور و غوغاست اینجا شدیدا سوت و کور است...بگذریم

این هم حسینیه شهر سنندج و اینهم محمد حسین که بر منبر آقا نشسته است

 

اولین جایی که میرویم خانه کرد است که در مرکز شهر و نزدیک بازار سنتی است خانه کرد یا خانه آصف، خانه یکی از کردهای سنندج بوده که قسمت بیشتر آن را در اختیار میراث فرهنگی قرار داده و آنها نیز این خانه را تبدیل به موزه ای کرده اند که در قسمتهای مختلف آن به معرفی آداب و رسوم کردها و صنایع دستی و پوشش و حرفه های آنها پرداخته است

خانه ای زیبا و ارزشمند از لحاظ گچبری و آجرسازی و اروسی سازی، و دارای  حمامی بی نظیر که شامل راهرو،سردر،حمام سرد(آبینه)، حمام گرم ، خزینه و ... میباشد 

از قسمت مردم شناسی هم که بگذریم هنر اصلی سنندج نازک کاری چوب و اروسی سازی است که در نوع خود بسیار بینظیر و ارزشمند است

استان کردستان به علت آب و هوای خوب و داشتن درختان متنوع مثل گلابی، گردو،  کیکم و سنجد مهد هنر چوب در ایران است

اروسی به درهای گفته  می‌شود که به ‏حالت کشویی و از پایین به بالا باز می‌شود. هنر اروسی سازی تلفیقی بین ‏نازک کاری چوب، شیشه بری و نجاری و طراحی است.

اروسی

این هم هنر نازک کاری

 باید بر این دستان بوسه زد

بر دستان استادانی اینچنین متبحر که تکه های چوب را اینچنین زیبا بهم پیوند میزنند و دنیایی را می آفرینند

آنقدر محو این هنر نازک کاری شدم که در اولین اقدام سراغ فروشگاههای صنایع دستی رفتم اما تنهای چیزی که  از هنر نازک کاری در مغازه های مرکز شهر یافت میشد تخته نرد بود وجالب اینجاست که تمام فروشندگان بالاتفاق در حال درست کردن تخته نرد بودند مثل بازارهای اصفهان که همگی در حال قلم زنی هستند

بیشتر که پرس و جو میکنم درمی یابم  که در تمام خانه های مردم سنندج تخته نرد مثل کتاب حافظ موجود است قیمتش هم از 60هزارتومان تا...که بستگی به میزان ظرافت به کاررفته در آن دارد

بی خیال خریدن صنایع دستی میشوم اما در اولین مغازه ای که چشمم به دف میافتد دلم آب میشود تازه یادم میاید که مرکز ساخت دف آمده ام

باتوجه به اینکه پوست دف ام چندسال قبل به یکباره ترکید ترجیح میدهم دایره بخرم اینهم دایره من (سمت راست)

بعد از دیدن موزه سنندج به سمت مسجد دارالاحسان میرویم

چندین عمارت قدیمی هم  به عنوان آثار دیدنی سنندج بود که همگی در حال تعمیر بودند

مسجد دارالاحسان، مسجدی که در زیبایی و وسعت بی نظیر است تا چشم کار میکند همه جا آبی فیروزه ای و سپید است انقدر از دیدن مسجد ذوق میکنم و ابراز علاقه میکنم که  نگهبان مسجد با خنده ای فواره وسط مسجد را برایمان باز میکند رد آب را که دنبال میکنم تازه میفهم که مسجد چندین طبقه دارد واقعا زیباست

بخشی از مسجد حجره طلاب اهل سنت است و دو ثلث قرآن در این مسجد بر روی دیوارها حک شده

تنها نماز جماعتی که در مسجد خوانده میشود  نماز جمعه اهل سنت است که به گفته نگهبانش برادران اهل شیعه و سنت همگی با هم  ودر کنار هم نماز را اقامه میکنند...بازهم شکر

با چند نفری که حرف میزنیم متوجه میشویم که غالب سنی های کرد راهشان ازین وهابی های ناصبی جداست و خودشان را با شیعیان، برادر و همراه میدانند

با اینکه از دیدگاه من حق ترین آیین دنیا شیعه دوازده امامی است اما از دیدن به جان هم افتادن مسلمانها زجر میکشم و حس میکنم زمانی مذهب ما جهانی میشود که مثل خود پیامبر، قطره ای رحمت للعالمین باشیم و به جای توهین، حقانیت اهل بیت رانشر دهیم وبه جای تحقیر، ضعف خلفای سه گانه راتشریح کنیم...بگذریم

نزدیک عصر که میشود صدای اذان در همه جای شهر پخش میشود...یاد مدینه و مکه میافتم...کاش در شهرهای ما هم اذان 5 بار پخش میشد..اذان زیباترین موسیقی دنیاست

اسم مساجد و بلوارها و خیابانها هم درین شهر خاص است..مسجد فاروقیه...بلوار امام شافعی..خیابان خلفای راشدین و ...

در شهر سنندج مردها غالبا لباس سنتی بر تن دارند اما خانمها انگار بیشتر طالب مد روز هستند تا البسه سنتی.

شهر سنندج، شهری است با امکانات خیلی معمولی اصلا شاید نتوان تصور کرد که این شهر مرکز استان است.

کاش کسانی که از گذشته تا امروز دست اندرکار امکانات دادن به شهرها هستند میدانستند که تمام ایران تهران نیست

و تمام ایران در شیراز و اصفهان و مشهد و تبریز خلاصه نمیشود ،البته شاید بتوان اقرار کرد که سنی بودن مردم این منطقه هم در این مسئله دخیل بوده مثل گرگان و خیلی شهرهای مرزی دیگر...افسوس.

از شهرهای اطراف سنندج که پرس و جو میکنیم میگویند که پالنگان نگین روستاهای کردستان است که در این فصل زیباست

البته روستاهای دیگر مانند اورامان، مریوان، مهاباد، بانه و... هم هست که به طور مثال منطقه اورامان در فصل بهار و رویش لاله هاست که دیدنی است و بهشتی دیگر میشود

تمام افسوسم ازینست که چرا اردیبهشت به کردستان نیامدم...کردستان در بهار دیدنی تر است.

نسیم خنک عصر که میوزد راهی کامیاران و بعد پالنگان میشویم..طبیعت کردستان و جاده های آن بی نظیر است جاده هایی پر از پیچ و تاب...در میانه این کوهها پرواز میکنی...در میانه راه کامیاران تا پالنگان از مقبره عکاشه عبور میکنیم که نقل است که از اصحاب پیامبر بوده .

غروب که میشود به پالنگان میرسیم خانه های پالنگان مثل ماسوله است به دلیل نبود نور عکسی از خانه ها نینداختم اما این عکس خانه های پالنگان است

وارد پالنگان که میشویم نفس میکشم...اکسیژن خالص و از چشمه هایش آب صد در صد معدنی مینوشم

برای اقامت در پالنگان به قسمت پرورش ماهی آن میرویم مجموعه ای کوچک و صمیمی که متشکل از جمعی از اهالی پالنگان است که در خانه هایشان استخرهای پرورش ماهی قزل آلا برپا کرده اند همانجا چادر میزنیم و مهمان این اهالی مهربان از کردستان میشویم

شب نیمه شعبان است و زیارت آل یاسین میخوانم اما اینجا خبری از جشن و شیرینی و شربت نیست احساس غربت میکنم چند قدم آنطرف تر عده ای نشسته اند و کردی میخوانند و عده ای دیگر دستمال به دست شادی میکنند...همسرم میگوید این هم جشن ببین اینها هم به خاطر نیمه شعبان خوشحالند.

 صبح زود جاده زیبای پالنگان را به سمت کامیاران میرویم

ازکامیاران هم به سمت کرمانشاه و همدان...و بعد هم ساوه و اصفهان.

ایران زیباست

ایران آنقدر زیباست که دوست دارم ایرانی بودنم را بر فراز یکی از بلندترین قله های  کردستان فریاد بزنم.