آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

مادر شدن

۱۹
ارديبهشت

چهار سال قبل مادر شدم

وقتییکه به هوش آمدم انگشت دست اشاره ام  در دستش بود و به من نگاه میکرد

 

هاله ای از اشک چشمانم را تار کرده بود...درد داشتم اما به اندازه تمام دنیا خوشحال بودم

شنیده بودم که وقتی نعمتی به انسان داده میشه یک نعمت دیگر سلب میشود و من این را با تولدش فهمیدم

نعمت خوابهای خوش و سنگین نعمت گشت و گذارهای بی وقت...همه و همه سلب شدند

باهر تب محمدحسینم تب کردم و بی تاب شدم

هفت ماهگی اش را هیچ گاه از یاد نمیبرم که با سرفه های خشک دچار تنگی نفس شد و ما شبانه راهی بیمارستان شدیم

حسین سه روز در بیمارستان بستری شد اما من از شدت تنش و اضطراب یک سال مریض بودم ...

اما همه اینها با خنده های حسین گذشت و تلخ ترین لحظه هایم را همین پسرم شیرین کرد

دیروز همگی با هم نشستیم و تمام عکسهایش را از بدو تولد نگاه کردیم...احساس کردم عمری گذشته...حس کردم خط زیر چشم آورده ام و موهای سپید امروزم به موهای سیاه چهار سال پیشم پوزخند میزند

اما همه اینها به فدای یک لبخند پسرم که در این چهار سال من را سوخت و ساخت :)

در این مدت  تمام لحظه های خوب به لحظه های سخت پیشی گرفت

در این مدت به لطف خدا پسرم بیشتر از چهار ساعت در  روز از من جدا نبوده درست به عدد سنش...

در تمام مسافرتها همراهمان بوده...مسافرتهای تفریحی به کنار...اگر نبود در کربلایمان و مشهدهایمان و اگر همراهم نبود در کنار ضریح حضرت رقیه من هم زیارتم را نمیفهمیدم

در تمام این سفرهایم به آغوشش کشیدم وچشم در چشم ضریح خدا را به حق امامانم قسم دادم که فرزندم لحظه ای از حبل المتینشان جدا نشود

نمیدانم فرداها چه میشود نمیدانم حق مادری را تا به حال درست به جا آورده ام یا نه؟

اما امروز به خاطر مادر بودنم خدا را شاکرم

دوباره دستهای فرشته زندگی ام را که شرحش در این پست است را بوسه میزنم

و این بار میخواهم روز مادر را به تو تبریک بگویم محبوبه جان:

به تو که مادری و من از مادر بودن خودم در کنار مادر بودن تو شرمنده ام

به تو که غبطه میخورم به خاطر این همه صبر و شکیبایی و ایمان که خداوند همه را یکجا به تو هدیه کرده

به تو که به خاطر پرهامت خدا را هزاران بار شاکری و با تمام توان برای بالیدنش ایستاده ای

و به تو که از چشم من بی نظیر ترین مادری....

محبوبه جان روزت مبارک

 

پ. ن :گاهی فراموش میکنیم که روز مادر روز تولد حضرت فاطمه است کاش بتوانیم  در این روز به جای اینکه به دستان همسرمان نگاه بکنیم که ببینیم چه خرید یا نخرید کم بود یا زیاد؟به فکر این باشیم که ببینیم چه در چنته داریم که همراه همسرمان هدیه به پیشگاه بانو کنیم

گمشده

۱۶
ارديبهشت

حسین آقا چند روز پیش گم شدی...

گم که چه عرض کنم ....در پارک بودیم که با اسکوترت جولان میدادی و هر از چند گاهی با لبخندی ما را که روی نیمکت نشسته بودیم نظاره میکردی تا اینکه یکدفعه ما را گم کردی اما ما تو را میدیدیم خواستم به سمتت بیایم که پدرت نگذاشت گفت کمی صبر کن ببینیم عکس العملش چگونه است؟

اول کمی اینطرف و آنطرف را نگاه کردی و بعد شروع کردی به صدا کردن...بی انصافی هم نکردی فقط میگفتی بابا کجایی؟

بازهم صبر کردیم که دیدیم رفتی سراغ یک زن وشوهر و شروع به صحبت شدی و با هیجان دست هایت را تکان میدادی و بعد هم موبایل پدرت به صدا در آمد...

ما هم مشتاقانه به سمتت دویدیم و تو هم از شدت هیجان قرمز شده بودی...در دلم خوشحال بودم که اعتماد به نفست را از دست ندادی و شماره پدرت را که حفظ بودی را بی هیچ اشتباهی به آن زن و شوهر گفتی...در دلم خوشحال بودم که خودت را پیدا کردی...

دعا کن ماهم صبورانه و مطمئن خودمان را پیدا کنیم محمد حسین جانم....

میوه دل

۰۵
ارديبهشت

بانو جان فاطمیه امسال هم آمد

امسال هم به محفل عزای شما می آیم

اما امسال با سالهای قبل کمی فرق میکند

بانو جان از شما چه پنهان که میوه دلم دیگر به هر شرایطی راضی نمیشود و هنگام نشستن بر روی زمین تقلا و بی تابی میکند

همین دیروز با این که بر روی مبل نشسته بودم آنقدر تقلا کرد که کنار دستی هایم زیر چشمی من و تکانهای او را با لبخند برانداز میکردند.

راستی بانو جان من گاهی فراموش میکنم که شما هم میوه دلی داشته اید

روضه محسنتان را که میخوانند تازه یادآورتان میشوم که شما هم مثل من... .

انگار محسن گم شده میان انبوه دردهای شما... .

بانو جان این روزها گاهی اطرافیان آنقدر ملاحظه حالم را میکنند که شرمنده میشوم...

بانو جان یعنی هیچ کس ملاحظه حال شما را نکرد؟

هیچ کس میوه دلتان را ندید؟

اصلا چه میگویم؟ میوه دل من کجا و میوه دل شما کجا؟

فاصله است از زمین تا آسمان

این روزها هر تکان فرزندم

یک روضه محسن میشود برای دلم

خودم و خانواده ام به فدای شما وفرزندان شما


 

 

 

قیصر

۰۱
ارديبهشت
تو به دورها می نگری به آ ن سوی این زیستن و من مبهوت نگاهت
ای قیصرسرزمین های جاودانگی،زاد روز اردیبهشتی ات مبارک
ای از بهشت باز دری پیش چشم تو
افسانه ای است حور و پری پیش چشم تو...

عرفان نظر آهاری