عشق های آسمانی من
فرودین ماه که میآید از نو شکفته میشوم
فرودین ماه تولد فرشته های من است......مامان فرشته و محمد حسین
اصلا این ماه برای من بوی بهشت را میدهد.
وقتی محمد حسین میخندد و عاشقانه دستهایش را دور گردنم حلقه میکند اشک است که در چشمان من حلقه میزند وقتی با کوچکترین محبتی دستانم را میبوسد انقدر تنگ در آغوشش میکشم که صدای تبشهای قلبش را میشنوم ، گاهی انقدر از وجودش شاکر میشوم که به سجده میروم.
محمدحسین به من درس عاشقی میدهد محمدحسین به من نشان داده که چقدر مامان فرشته مرا دوست دارد ..مریضیهای محمدحسین گواه آن بوده که مامان فرشته چقدر برای من شب زنده داری کرده است...چقدر چشم انتظارم بوده.
اما بین مامان بودن من و مامان فرشته یک دنیا فاصله است...من در تمام شب بیداریهایم...تمام چشم انتظاریها و دل نگرانیهایم ، با یک نفر شریکم...یک نفر که بزرگترین همراه زندگی ام است
اما مامان فرشته من در تمامی این سالها تنها بود
بی هیچ همدمی و بی هیچ شریکی
مامان فرشته من، تمام اشکها و لبخندهایش را تنها و تنها با من قسمت کرد...اصلا تمام زندگی و هستی اش را به پای من ریخت، تا نبود پدر نازنینم را که هیچگاه ندیدمش حس نکنم
مامان فرشته من، فرشته ترین فرشته زندگی من است