بهشت من
این روزها گرم است ..یعنی من خیلی گرمم است
گاهی به بهشت فکر میکنم
به نهر آبی که کنارش نشسته ام
به سایه درختانی که پر از انگور یاقوتی است و با لذت، دانه دانه شان میکنم
به لباس حریر آبی رنگی که برتن کرده ام که با آن نه سردم میشود و نه گرمم میشوم
به نسیم بهشتی که میوزد
به جام بلورینی که از جنس نقره است و شرابی که سرمستم میکند و هوشیارتر
به عزیزترین عزیزانم که همیشه در کنارم هستند و دیگر هیچ وقت از من دور نمیشوند
دیگر هیچ وقت مریض نمیشوند و اصلا همیشه هستند تا ابد
و به ذهنی که دیگر پر از دغدغه نیست
و به لبانی که همیشه پر از لبخند است و خواهد بود
چقدر رویایی...
بهشت است دیگر
پ.ن اول: این روزها گرما و اضطراب وجودم را گرفته است کمی برایم دعا کنید
پ.ن دومم: میگویند دراین بهشت نهری است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تراست کاش روزی برسد که به چشمانم ببینم که جرعه ای از آن را می نوشم
پ.ن سوم : بشنوید