آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

حس دیگر خواهی

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۴۳ ق.ظ

زمستون پارسال بود که برای پرنده های توی بالکن غذا میگذاشتم

وبیشترین غذاشون هم نونهای خشک خورد شده بود

و می دیدم که در کمتر از پنج ساعت تمامی نونها خورده میشود

و گذشت تا زمستون امسال

چند روز پیش محمدحسین بهم گفت مامان یادت میاد برای جوجه ها نون میریختی؟

بنده خدا ها گرسنشونه بیا براشون نون خورد کنیم تا از گرسنگی نمیرن و بعد هم با اون دستهای کوچیک و قشنگش غذای پرنده ها رو فراهم کرد

خیلی خوشحال شدم که پسرم کارهای ما رو میبینه

چند ماه قبل رفته بودیم پارک که دیدیم یه دختری که از محمد حسین هم بزرگتر بود در اثر زمین خوردن بینی اش کمی خونی بود

محمدحسین و پدرش میتونستند از کنارش عبور کنند اما هر دوشون رفتند سراغش و بابای حسین اون دختر رو پانسمان کرد

حالا هروقت پارک میریم محمدحسین خیلی مراقب بچه هاست که مبادا آسیب ببیند یا اگر هم آسیبی دیدند کمکشون کنه

یک بار دیگه هم که به پارک رفته بودیم دیدیم شیر آب پارک بسته نمیشه همون وقت همسرم با ابزارش شیر پارک رو درست کرد و به حسین یاد آور شد که باید مراقب هدر رفتن آب تو هرجاییکه هست باشیم

و من فکر میکنم این حس دیگر خواهی و بی تفاوت نبودن  رو ما خودمون میتونیم به بچه هامون منتقل کنیم

و یک حرف با پسرم:

محمدحسین جان مدیر مهد کودکتون میگفت شما توی خونه روابط عاطفی قوی دارین؟ با خنده ای گفتم بله.. چطور مگه؟ گفتن آخه تو مهد کودک بیشتر بچه ها حاضر نیستن با زهرا کوچولو که قادر به راه رفتن نیست بازی کنند اما پسر شما خیلی بهش محبت میکنه :)

پسرم مثل همیشه بهت میگم که با تمام وجودم بهت افتخار میکنم

و...

سعدیا گرچه سخن دلکش و شیرین گویی
                                      به عمل کار برآید به سخندانی نیست

بالکن خانه ما و پرنده ای که بر روی درخت حیاطمان لانه کرده

 

پ.ن: محمدحسین در مهد کودک

محمد حسین سربند داره و زهرا کوچولو هم لباس گل بهی پوشیدهلبخند

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۱/۱۰/۰۳
  • ۳۰۰ نمایش

حکایت زندگی

محمدحسین

نظرات (۷)

بابا مثبتا.... :))
پاسخ:
تو که مثبت تری خانوم خانوما
یاد بچگی های خودم افتادم و نون خورد کردنهای من و سعید برادرم
پاسخ:
پس نوستالژی بود
چنین صحنه ای ان هم در بالکن خانه ...چه زیبا
سلام فروغ جان بهترین راه تربیت فرزند، از طریق الگوی عملیه که شما پدر و مادر نمونه به خوبی انجام میدین. احسنتم آفرین به حسین آقای گل
  • مامان محمدین
  • بابت خط خوب... روابط عاطفی قوی... آموزش های زیبا ... دیدن تفاوت ها و لذت بردن از اونها و همه چیزهائی که توی این دو تا پست آخر پر از موج مثبت بود بهت تبریک میگم
    چقدر خوب...! خیلی خوبه که آدم وقتی مقابل این آینه های کوچولو می ایسته، راضی باشه. خیلی سخته.
    سلام فروغ عزیزخیلی عالی و دلچسب بود. عالیه که با رفتارتون مهربونی رو و توجه به دیگران رو به محمد حسین نازنین یاد داده اید. ماشاءالله به حسین ناز مهربون. زنده باشه الهی.من هم این الگوبرداریهای مو به مو رو در پسر پنج ساله ام زیاد دیده ام. این پست یادآوری خیلی خوبی بود ممنون.راستی تعمیر شیر پارک توسط آقای پدر هم واقعا تحسین برانگیز بود. احسنت به این پدر و مادر نمونهانشالله همیشه خوشبخت و سعادتمند باشید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی