خرید
نمی گم از خرید کردن خوشم نمیاد ...اما خیلی فرصتش برام پیش نمیاد
چون با شرایطی که من دارم سه تایی بیرون رفتنمون جزء موارد نادره
تنهایی هم که اصلا پیش نمیاد برم بیرون مگر برای کلاس رفتن
اینه که خرید رفتن های ما همیشه چهارنفره است و دسته جمعی...
خیلی وقتها با خودم میگفتم ای کاش میشد که بچه ها رو جایی بزاریم و خودمون تنهایی به خریدمون برسیم اما خوب نمیشد
یادمه هر وقت که بیرون میرفتیم کافی بود به یه اسباب بازی فروشی برسیم که ماشینهای رنگی رنگی داشت...انقدر محمدحسین بهانه میگرفت و گریه میکرد که خودمون هم دل ضعفه میگرفتیم
گریه کردن هاش هم ازون مدل های جیغ و دادی که پا به زمین بکوبه نبود...بغض میکرد و ریز ریز تو خودش گریه میکرد
و ما همیشه باهاش حرف میزدیم و گاهی وعده می دادیم و...خلاصه اون هم از خیرش میگذشت
حالا دیگه کم کم بزرگ شده...ما هم برای خرید گاهی میریم ها یپر ا ستا ر چون حس میکنم با داشتن بچه اونجا جای خوبی برای خرید کردنه
خودش یه چرخ دستش میگیره و برامون خرید میکنه
هر چیزی رو که بر میداره به استانداردش دقت میکنه قیمت ها رو میخونه و مارک های مختلف رو هم چون بلده بخونه داره کم کم میشناسه
به قسمت اسباب بازی ها هم که میرسیم با توجه به اینکه خودش میدونه قیمت اسباب بازیهای اونجا گرون تر از بیرونه یه نگاهی میکنه و اشاره میکنه به چیزهایی که خودش داره و اگر از چیزی هم خوشش بیاد میگه شما دوست دارین اگه تو این ماه پسر خوبی بودم یه همچین ماشین بازی رو برام از جای دیگه بخرین؟
وقتی هم که کارمون تموم میشه و میریم تو صف صندوق و ...منم گاهی محو خریدهای دور و بری هام میشم
چندین حلقه سوسیس و کالباس...پک های بزرگ نوشابه و آب میوه های صنعتی فقط و فقط به خاط اینکه تخفیف دار شده
انواع و اقسام بیسکویت ها و ویفرها و کیک های بسته بندی...
غذاهای نیمه آماده (نیم پخته) که به قول خودشون سر یک ربع آماده اس...
انبوهی از خورشت های کنسروی و....
واقعا چقدر سبک زندگی آدمها با هم متفاوته و البته که تشخیص خوب یا بد بودنش هم کاملا با خودشونه
عضو فعال خونه ما برای رفتن به خرید
اینجا هم پیشتر ها کمی از سبک زندگی خودم نوشته ام