يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۲۷ ب.ظ
و این منم زنی تنها ...
در آستانه فصلی سرد
فروغ
لینک زن
پاسخ:
چقدر دلم براشون تنگ شده...پارسال همین وقتها بود که منیرم رفت تو آی سی یو...یه لحظه هم تلفن از دستم نمی افتاد اما مامانم گفت ما دیگه نمیریم بیمارستان...اما عزیز جون میره...منم هی زنگ میزدم به عزیز جون...از همون پشت تلفن گریه هاش رو حس میکردم...جدا خیلی از عروس ها و خواهرشوهرها که کوه یخ ان باید بیان و محبت رو از مامان بزرگ های ما یاد بگیرن...دیگه از امسال تعطیلات عید رو دوست ندارم چون تو همین تعطیلات بود که عزیز زندگی من از پیشم رفت