کاراته
هیچ وقت از ورزش کاراته خوشم نمی آمد.
اینکه صداهای عجیب و غریب از خودت در بیاوری و به دیگران حمله ور شوی، تصوری بود که من ازین ورزش داشتم.
و حالا محمد حسین، کاراته کار کوچکِ من است.
همین دو هفته پیش هم کمر بند زردش را گرفت و اندازه یک دنیا خوشحال شد.
بر خلاف تصورم، کاراته خیلی هم قانونمند است.
مراتب استادی و شاگردی خیلی خوب در آن رعایت می شود و اگر شاگردی جانشین استاد شود حتی اگر سن و یا کمربندش کم تر از بقیه باشد همه موظفند که فرمانهای ورزشی او را اجرا کنند.
ضمن احترام ویژه ای که بچه ها برای مربی شان قائل هستند، خود شاگردان هم در طول کلاس، پس از پایان هر کات، به یکدیگر احترام میگذارند.
محمدحسین هم از وقتی که به کلاس کاراته رفته منظم تر و قانون پذیر تر شده است.
امتحان رسیدن به کمربند زرد، اجرای کاتی به اسم هیان شودان بود.
آنقدر برای رسیدن به این کمر بند مشتاق بود که دو تایی رفتیم و فیلم اجرای این کات را دانلود کردیم.
دو روز تمام تمرین کرد و از پس امتحان هم به خوبی برآمد.
وقتی مربی اش میخواست کمربندش راعوض کند، برایش کلی دعاهای قشنگ کرد و همه برایش کف زدند... .
من هم کف زدم...کف زدم به خاطر روزهایی که می آیند و می روند
روزهای شاد و غمگین، روزهای خوش و ناخوش، روزهای...
روزهاییکه هیچگاه تصور چگونه بودنشان را هم نمیکردم... .
- ۹۳/۱۰/۰۷
- ۳۵۸ نمایش