ماه
این ماه را خیلی دوست دارم
و حس میکنم که تمامی دوست داشتنم ازین ماه را سعدی درین بیت آورده است:
اندرون از طعام خالی دار تا درو نور معرفت بینی
نوری که قرار است به قول عرفان نظر آهاری سیرمان کند.
و سحرهای این ماه، بی نظیرند، نزدیک ایوان خانه، سفره سحرت را پهن کنی و دعای سحر را زمزمه کنی و نسیم خنک بامدادی هم بر جان خسته ات بوزد.
سحرگاهان، هر از گاهی، میروم داخل ایوان و دور و برم را نگاه میکنم...
تمام خانه ها و ساختمانها را.
کوچکترین کورسویی که از خانه ای میبینم خدا را شکر میکنم و از خدا روزی را طلب میکنم که سحر های رمضانش، تمام خانه های شهر چراغان باشد و آسمان پر از شود از زمزمه دعا و مناجات.
حیف است که سحرهای ماه رمضان را حتی اگر قادر بر روزه گرفتن نیستیم، در خواب ببینیم.
پ.ن: در کنار این حدیث میتوان زندگی کرد و جان داد:
مردم به جهت کارهای نیک خود بیشتر زندگی می کنند تا عمرهای خویش و به واسطه گناهانشان بیشتر می میرند تا به مرگ های مقررشان.
امام صادق(ع)
و من حس میکنم این همان حکایت دلهای مرده ایست که هنوز، نفس می کشند.
و یک نکته:
شرم میکنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم!
ای کاش درین یک ماه خودمان را موظف می کردیم که از اذان صبح تا غروب آفتاب فقرا را سیر کنیم نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده تا فقط رنج آن ها را درک نماییم!