پسر زمین
فکر کردن به قیامت، فکر کردن به مرگ و وصیت نامه نگاری... در فرهنگ دینی ما بسیار سفارش شده است.
و به نظرم بر خلاف تصور عام قرار نیست که اندوهی به بار بیاورد.
روزی که فرم اهدای اعضا را پر کردم، کلی احساس غرور کردم، و هر چند وقت یکبار هم به وصیت نامه ام سر میزنم و ویرایشش میکنم .
این ها هم به خاطر این نیست که توهم خوبی و وارسته گی دارم، خیر، فقط و فقط به خاطر تاکید دین است و اینکه زندگی پس از من هم جاری است وساری.
محمد حسین هم خیلی به قیامت فکر میکند، خیلی سوره تکویر و انفطار را دوست دارد، یک روز با هم نشستیم و آیه های این سوره ها را نقاشی کردیم.
الحق هم که خداوند در این دو سوره و در بیان کیفیت قیامت، سنگ تمام گذاشته است.
سرنوشت زمین آنقدر برایش هیجان برانگیز است که پسرم دوست دارد یک تحقیق مفصل درین باره بنویسد و آن را مثل یک کتابچه در بیاورد.
و غیر از اینها نظریه پردازی هم میکند.
میگوید قیامت و آخر زمین به سه روش اتفاق میافتد:
۱_ یک سنگ آسمانی غول آسا به اقیانوس پرتاب میشود و یک سونامی به پا میکند که تمام دنیا را میلرزاند.
۲_ وقتی عمر خورشید تمام شد و به کوتوله سفید تبدیل شد، تمام دنیا شب میشود و یک مرتبه این کوتوله سفید به زمین می افتد و زمین در اوج تاریکی تمام میشود.
۳_آنقدر زمین پر جمعیت میشود و آنقدر آب را به هدر میدهند که منابع آبی کم و کمترمیشود و ناگهان آب زمین تمام میشود و زمین به دلیل خشکی صدر درصد به یک باره پودر میشود... .
حسین جانم اینها را نوشتم که فقط و فقط یک روزی بدانی که در بدو ورودت به دوم دبستان، چه ذهن زیبایی داشته ای.
پ.ن۱: قدر قطره قطره آب را بدانیم.
پ.ن۲:این روزها با پسرم قصه های مجید را میبینیم و پر از اشک و لبخند میشویم ، نمی دانم آقای پور احمد و کرمانی با کدام چاشنی این اثر را اینقدر ماندگار کرده اند. برای گروه نوجوان یکی این کار را دوست داشتم یکی هم یک مدرسه شبانه روزی که در شمال بود و پر بود از اتفاقات غمگین و شاد، راستی چرا دیگر هیچ کار ماندگاری برای بچه هایمان ساخته نمی شود؟!!!
پ.ن۳: این خندانده برتر را خیلی دوست دارم و برایم جالب است که میبینم اشخاصی مثل سجاد افشاریان و امیر مهدی ژوله دست تمام این بازیگران حرفه ای را از پشت بسته اند، ما هم فعلا فقط به این دو نفر رای داده ایم چون تنها این دو نفر به لبمان لبخند آوردند.
خدا حفظ کنه رابطه خوب شما و بچه ها رو...
می دونی وقتی میبینم با محمد حسین جان اینقدر زیاد صحبت میکنین ، بیصبرانه منتظر مکالمات نورا با شما هستم. چون بالاخره دختره! :))