فصل کتاب
پاییز فصل انار و کتاب و عاشقی است... .
کتاب زیاد میخوانم اما دوست دارم در اینجا فقط از کتابهایی بنویسم که به عمق دلم نشسته است.
کتابی خواندم بنام «عطر سنبل، عطر کاج» از فیروزه جزایری دوما که از کودکی به امریکا مهاجرت کرده و حالا ادغام لایه های فرهنگ ایرانی و امریکایی را با چاشنی کمی طنازی، نشانمان میدهد.
او دراین کتاب از زندگی ایرانی میگوید، از تقابل فرهنگ ایرانی و غربی، از تفاوت بوی خوش سنبل سفرهٔ هفت سین و عطر کاج کریسمس، از سنتهای ایرانی و اصالتهایش و تفاوت آن با زندگی مدرن آمریکایی با تمام امکاناتش و تمام این تفاوتها را با سادگی هر چه تمامتر همراه با چاشنی طنز به گونهای بیان میکند که به کسی بر نمیخورد.
کتاب خندیدن بدون لهجه ، هم، کتاب دیگرش بود که به نظرم خیلی تفاوتی با کتاب اولش نداشت.
زخم داوود را هم خواندم.
زخم داوود و یا نام دیگرش، سحرگاهان درجنین.
فوق العاده و بی نظیر... .
هم نوشته و هم ترجمه.
در خیلی از سطرهای کتاب، نفسم بند آمد، بغض کردم و به گریه نشستم.
این که حکایت فلسطین را نه زبان اخبار و شعار و... که از زبان یک فلسطینی بشنوی چیز دیگری است.
سوزان ابوالهوا درین کتاب غوغا کرده است، غوغایی که میگوید فلسطین با تمام دردها و رنجهایش، هنوز هم با عشق نفس میکشد.
این کتاب به ۲۶ زبان ترجمه شده و در کشور فرانسه، پرفروش ترین کتاب سال شد.
از مریم عزیزم بابت معرفی این کتاب سپاسگزارم... .