سال نو
سال نو را تحویل گرفتیم.
در حالی که نورا داشت برای خاموش کردن شمعهای فروزان لحظه شماری میکرد و حسین هم کیف پول در دست منتظر عیدی بود.
آن لحظه ای که سال نو میشود حس میکنم خدا دارد بهمان لبخند میزند و میگوید این هم یک فرصت دیگر...
با این سال جدید چه میکنی؟
و من خدا را بابت تمام این فرصتها شاکرم.
بعضی از سالها در زندگی هرکسی نقطه عطف است، شاید امسال هم برای من یکی از آن سالها باشد بلطف خودش، سالی پر از تغییر و تحول و رشد و بالندگی.
تعطیلات هم به خیر گذشت، هیچ وقت سفرهای نوروزی را دوست ندارم یک عاملش جاده های شلوغ و بی نظم و پر ترافیک بودن جاهای دیدنی است و دیگری هم از دست دادن توفیق دید و بازدید.
برای مایی که هرسال عید مجبور به سفر هستیم، تا توفیق دید و بازدید آنطرف را هم به دست بیاوریم، این جاده ها دلهره آورند اما در همین جاده ها تگرگهای قلمبه و بارانهای وحشی بهاری، دل و جانمان را تازه کرد و بازهم خدا را با بهارش بیشتر حس کردیم.
برخلاف خیلی ها هم که دید و بازدید را کاری کسل کننده و بیهوده میدانند، من کلی مشتاق این دید و بازدیدهای بهاری هستم، حتی اگر مشترکاتم با مهمانها، کم باشد.
از دیدن آدمها و رخت ولباسهای نو شان و لبخندهایشان و مهمان نوازیشان، لذت میبرم.
با اینکه قبل از سال نو، وقت عظیمی صرف کردیم برای خریدن کتاب برای عیدی دادن به بچه ها، آنهم با همکاری خود حسین، اما بعد از تحویل سال،حسین جان،خیلی جدی به من گفت که قطع به یقین بچه ها، از هیچ عیدی به اندازه اسکناس تا نخورده لذت نمی برند.
خودش هم هر عیدی که میگیرد چشمانش برقی میزند و حساب و کتاب میکند که چقدر به دارایی هایش اضافه شده، و آنقدر این اشتیاقش مشهود است که نورا هم هر عیدی را که میگیرد با ذوق و شوق به حسین می دهد تا او را بیشتر خوشحال کند.
وچقدر خوب است که ما هم با هر روشی که بلد هستیم یکدیگر را خوشحال کنیم.
یکی از برکاتی که این وبلاگ خوانی دوستان درین نه سال برای من داشته این بوده است که از لابلای آنها کلی کار خوب و مفید و خلاقانه یاد گرفته ام، و تا جایی که توان داشته ام هم، آنها را عملی کرده ام.
یکی ازآن کارهای خوب هم خوشحال کردن دیگران است، هیچ لذتی بالاتر ازین نیست که قسمتی از هزینه زندگی یک کودک بی سرپرست یا بدسرپرست را به عهده بگیریم تا رنج کمتری بکشد و یا هزاران کار دیگر که باب خیر را باز میکند آنهم باب خیری که مستمر و همیشگی است.
یکی از آن کارها هم دریابیدن بیماران است، بیمارانی که با رنج بیماری و گرانی درمان دست و پنجه نرم میکنند.
ما امسال یک راه جدید پیدا کردیم که پیشنهاد خود مدد کار بیمارستان بود.
شماره تلفن بیماران مربوطه را گرفتیم و در ارتباط تلفنی مستقیم با خودشان و گرفتن شماره حساب از آنها، در امر درمانشان، هر چند ناچیز شریک شدیم، کاملا بی واسطه، و بدون دیدار مستقیم.
ما هم میتوانستیم در موقعیت آنها باشیم، بیماری و فقر ، میتواند برای ما هم اتفاق بیفتد.
ما نسبت به یکدیگر مسئولیم.
و الذین فی أموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم …
- ۹۵/۰۱/۰۷
- ۳۴۹ نمایش