کتاب حق
امروز یک خبر خوشحالم کرد.
خبر طلاق و جدایی یکی از بهترین دوستانم.
دادگاه حکم طلاق را داد..آنهم بعد از دوازده سال صبوری.
دوازده سال حیا و متانت و انتظار برای بهبود.
قاضی هم همین را فهمیده بود و همان جلسه اول حکم قطعی را داد.
اما دریغ ...و صد افسوس که خیلی ها مثل کبک سرشان در زیر برف مدفون شده است.
طلاق در قرآن، مکروه است اما جایز و یک جایی میرسد که همین طلاق نجاتت میدهد تا بتوانی به زندگی لبخند بزنی و این جایز بودن هم برای رسیدن به همین مرحله است.
مدتی است که از یک قاری مشهور شکایتی مبنی بر یک عمل غیر اخلاقی شده که گویا قضیه مربوط به چند سال قبل است .
نمیدانم چقدر این اتهام درست است و اصلا ثابت شده است یا خیر اما جای سوال است که چرا شفاف سازی نمیشود تا آنطرفی ها آنقدر آن را در بوق و کرنا نکنند.
آیا قاری بودن منزه بودن هم می آورد ؟ اصلا چرا در قران آیه کمثل الحمار یحمل اسفارا آمده است؟
آدمهایی که همچون الاغی فقط کتاب را بدوش میکشند.
خود قران هم تبری جسته است ازین افراد.
از افرادی همچون شمر که خود حافظ و معلم قران بوده اند.
وحالا یک عده هم میگویند از فردا کلاسهای قران را تعطیل کنید، که دیگر اعتمادی به این مکتب نیست.
از آن استدلالهای خنده آور.
اما خدا را شکر که در قرآن همه چیز هست، و همه مرز بندی ها هم مشخص شده است.
فقط یک نگاه عمیق و منصفانه میخواهد که گفت یافت می نشود جسته ایم ما...گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست.
راستش از خواندن این پست واقعا جاخوردم. از شما انتظار دیگری داشتم.
فکر نمی کنید اینکه چند سال پیش شکایتی شده و به نتیجه نرسیده به این دلیل نبوده که دلایل محکمه پسند نبوده و شکایت نابجا بوده است؟
اینکه آنطرفی ها در بوق و کرنا کرده اند دلیل بر محق بودن شاکیان نیست.