آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

خانه جدید

چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۰ ق.ظ

اول مهر ماه بازسازی مان تمام شد و آمدیم به خانه جدید.

من هیچ وقت خانه های ویلایی را دوست نداشته ام.

چون تمام کودکی و نوحوانی من در بالاترین طبقه یک آپارتمان گذشت.

هر صبح کنار پنجره اتاقم مینشستم و به کلاغهایی که روی بلندترین درخت باغ پشت خانه مان قار قار میکردند نگاه میکردم و نسیم صبح صورتم را خنک میکرد و از آن بالا که قلمرو کوچک من بود تا چندین کوچه آنطرف تر را میدیم که آدمها ریز در رفت و آمد بودند و من قلم به دست، عاشقانه ترین شعر هایم را مینوشتم.

سخت است که وارد خانه ویلایی شوی و تمام آن ویو ها را از دست بدهی.

اما حال بچه ها خوب است.

در حیاط بدو بدو و بازی میکنند.

آفتاب که میشود علی کف زمین پهن میشود و نورا با مداد سایه اش را روی زمین نقاشی میکند.

من هم به درخت مو و انجیر سر میزنم و غنچه رز پاییزی ام را نوازش میکنم.

پاییز بارانی، با برگهای قرمز و نارنجی، بهشت دنیاست.



  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۷/۰۷/۱۸
  • ۲۸۴ نمایش

نظرات (۳)

  • ملکه بانو
  • خانه نو مبارک. ان شاء الله پر از برکت و سلامتی باشه براتون.
    من برعکس بودم. کل دوران قبل از ازدواج در خانه ای بزرگ و ویلایی بودیم و زندگی در آپارتمانی کوچک برایم سخت بود. ولی خوب انسان به همه چیز عادت می کند.
    خانه تان پر برکت و پر نور و محل اسقرار لطف دایمی خدا
  • مریم دایی جان
  • مبارک باشه. به سلامتی ان شا الله.

    آاااخ گفتی. منم دوست دارم مث بچگی تا جایی که میشه بالا باشم و همه چی زیر نظرم باشه😁 برعکس خیلیا که خونه ویلایی دوست دارن.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی