آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۸۹ ثبت شده است


امروز سی ساله میشوم و این یعنی که از بیست میگذرم

وقتی که بیست ساله بودم سی سالگی برایم یک مرز بود مرز میان خنده های صدا دار و بی صدا مرز میان شیطنت و وقار، مرز میان رهایی و مسئولیت

بیست سالگی گذشت و من امروز سی ساله ام...احساس میکنم فاصله میان بیست تا سی سالگی به چشم بر هم زدنی گذشت و من این فاصله را دویدم

در راه تهران و اصفهان، توی اتوبوس و هواپیما...میان اشکها و لبخندها...میان تردید ها و باورها و یقین ها

دویدم...قد کشیدم و دویدم

و امروز چرا دروغ بگویم! خستگی تمام این دویدن ها را گاهی احساس میکنم

گاهی لازم است که بنشینم لب چشمه ای و روحم را تازه کنم

اما ...اما اعتراف میکنم که من باز هم میدوم و با اینکه امروز سی ساله میشوم اما باز هم میخندم، صدا دار و بی صدا فرقی نمیکند ...و من با تمام وقار شیطنت میکنم و در اوج تمام مسئولیتهایم آواز رهایی سر میدهم

سی سالگی سلام...به وجودم خوش آمدی