مزه
چوبهای دارچین را یکی یکی خورد میکنم و میگذارم در جای مخصوص شان و حالا عطر دارچین تا عمق ریه هام را پر میکند.
داشتم وبلاگم را دوباره خوانی میکردم که به اینجا رسیدم
دیده ام یکسری تغییراتی داشته ام
مثلا پنج نفره شده ایم
مثلا دیگر ماست و پنیر را خودمان درست نمیکنم و اصولا خیلی هم ماست نمیخوریم که بخواهم برایش به زحمت بیفتم.
و حالا انرژی امان را بیشتر میگذاریم برای خوردنیهایی که بیشتر باب میل بچه هاست.
مثلا محمدحسین حلوا ارده دست ساز خودمان را خیلی دوست دارد.
نورا هم پر پر میزند برای نوتلاهایمان.
وقتهاییکه ضعف به بدن دارند خودشان میروند سراغ سویق عدس و قاووتهایی که با هم بعمل آورده ایم.
خودشان بستنی سازهای قهاری هستند.
انواع آب میوه را میریزند در قالبهای کوچک یخ و یک خلال دندان یا یک قاشق بستنی هم میگذارند داخلش و فردا خلال دندان به دست، بستنی یخی هایشان را نوش جان میکنند و گاهی هم با ثعلب بستنی های خوش مزه ای بعمل می آوریم.
نورا پایه درست کردن انواع کیک هاست آنهم با آرد سبوس دار.
خودش میرود مواد اولیه و همزن و... را روی میز میچیند و مرا برای کمک میطلبد.
آخر تابستان که میشود بچه ها میدانند که فصل آماده کردن پوره گوجه فرنگی و آبغوره و آبلیمو و لواشهای رنگارنگ است.
خوبی تمام این کارها در این است که اولا خوراکی هایمان با عسل و شهد خرما و توت و... شیرین میشوند و از وجود پایدارکننده های سمی هم رها میشویم.
و دیگر لازم نیست بچه ها را در خوردن خوراکیهای محبوبشان محدود کنیم و قسمت زیبای ماجرا همدلی هست که ما را بهم پیوند میدهد.
دوست دارم اینها را بنویسم و فردا روزی دوباره مرور کنم که کجای دنیای خوراکی ها ایستاده ام.
خیلی اهل غذاهای سرخ کرده نیستیم.
خیلی اهل دیزاین غذا نیستیم.
اما تا بخواهی عاشق سبزیجات و رنگها و چاشنی ها و ادویه ها.
سیر و زنجبیل و سماق پایه تمام غذاهاست، مخصوصا در فصلهای سرد.
در فصلهای گرم هم میرویم سراغ خنکی ها.
شبهای پاییز و زمستانمان به رنگ لبو و کدو حلوایی و انار است و در فصل گرم فقط یک وعده غذای گرم میخوریم.
هنوز هم از چهارده وعده غذای اصلی در طول هفته فقط پنج وعده آن را غذاهای گوشتی میخوریم و بقیه گیاهی اند که امیدوارم با بزرگ شدن بچه ها و رد شدن از سن رشد، همین مقدار هم کمتر شود.
برنج های شمالی را به همراه بلغور گندم،چلو میکنیم تا برنج کمتری خورده باشیم و لحظه کشیدن پلو در ظرف آن را با روغن زیتون معطر و چرب میکنیم که بچه ها شیفته آن هستند.
اول هر ماه که میشود همگی یه قرص طلایی رنگ D3 نوش جان میکنیم
با غذا ماست نمیخوریم.
بعد از شام برای غلبه بر سردی خوراکیها و هوا، نفری یک قاشق مخلوط شیره و ارده میخوریم.
صبح ها، ناشتا روزه شبانه را با مخلوط آب گرم و خاکشیر و بارهنگ باز میکنیم و بعد هم دو لیوان آب گرم رویش.
خیسانده انجیر و آلو و زرشک هم همیشه در یخچالمان پیدا میشود و جوانه های ماش نازنین همیشه با ماست.
در مورد سبک زندگی هم خیلی وقت است مینی مال شده ایم.
گذشت آندوره ای که ملت صد دست کاسه و لیوان ردیف میکردند در ویترین هایشان.
حس میکنم آدمهای مینی مال آدمهای خوشحال تری هستند.
هم با خودشان مهربانترند و هم با محیط زیست و کره زمین بیشتر مدارا میکنند.
هرچیزی که میخریم باید حتما کیفی باشد و کاربردی.
همه چیز را هم در مقادیر کم میخریم.
زمین به طبیعی تر بودن ما، استقبال ما از محصولات ارگانیک و مهربان بودن ما با خودش به شدت نیازمند است.
پ.ن:
برنامه غذایی ما
- ۹۵/۱۱/۲۵
- ۵۵۸ نمایش
ولی چطور وقت می کنی خیلی زمان بر هست این کارها
من هرچیزی که میخرم حتما استفاده میکنم به قول شما گذشت اون روزا .