این روزها
این روزها که میگذرد معنای این شعر قیصر امین پور را بیشتر حس میکنم
اینجا همه هر لحظه می پرسند:
(حالت چطور است؟)
اما کسی یک بار از من نپرسید:
(بالت . . .)
این روزها همه چیز سرگرمت میکند و آنقدر سرگرم میشوی که دیگر خودت را نمیبینی
مرا هم نمیبینی.
این روزها در چندین شبکه دوستی عضوی و روز به روز بر شماره دوستانت افزوده میشود
صندوق پستی ایمیلت پر شده از ایمیلهای فوروارد شده که حتی یکی از آنها هم مختص تو و احوال تو نیست
یادش بخیر آنروزها که سرعت اینترنت دانشگاه و خوابگاه به سرعت قدمهای لاک پشت هم نمیرسید
می نشستم و قلم را به دستم میگرفتم و بر کاغذی سپید برای تک تک کسانی که دوستشان داشتم نامه مینوشتم و پست میکردم
نامه هاییکه که علامت داشتند و حرف میزدند
نامه هاییکه تو حتی از انحنای خطوط قلمم به حال من پی میبردی و اگر گوشه نامه ام طبله کرده بود اشکهایم را شماره میکردی
اما این روزها حکایتی است این روزها همه هستیم و ولی انگار که نیستیم
این روزها برای رسیدن یک نامه که تنها و تنها برای توست و آن روزها مجبور بودی برای رسیدنش روزها و ساعتها را شماره کنی دیگر خبری نیست
این روزها تنها بایک خط پیامک ، یا یک ایمیل فوروارد شده و یا یک کامنت بر یک عکس یا مطلب تنها و تنها میدانیم که هستیم اما واقعا نیستیم
کاش این روزها دوباره می آمدی و احوال بالهایم را می پرسیدی...این روزها دلم تنگ است
- ۷ نظر
- ۲۲ مهر ۹۰ ، ۱۸:۵۲
- ۴۰۱ نمایش