ماهی کردن
محمد حسین از همان اوان کودکی، در بیماری ها و دکتر رفتن ها همیشه همراه و همدلمان بوده و هست و از دو سالگی اش تا بحال، ما به یاد نمی آوریم که برای تزریق یک آمپول حتی اشکی ریخته باشد.
و نقطه عکس این برادر، خواهرش می باشد.
کافیست برای یک معاینه ساده به دکتر و یا مرکز بهداشت مراجعه کنیم.
آنقدر گریه و زاری میکند که صورتش غرق اشک میشود و کم کم صدایش هم میگیرد.
یک بار در خیابان که میرفتیم یک آقایی با کت و شلوار سفید دیدیم،
حسین جانمان گفت: به به آقای داماد
و نورا هم گفت: وای این آقای دکتره ...الان میاد که منو ماهی کنه ( معاینه) و بعد هم پا را گذاشت به فرار.
آخرین باری که رفتیم آزمایشگاه سال قبل بود و آنقدر در حین خون گیری تقلا و گریه و زاری کرد که عرق آقای دکتر را در آورد و سر آخر هم به محض بیرون آمدن سرنگ،خودش لاستیک دور بازویش را باز کرد و این بار هم طبق معمول پا را گذاشت به فرار.
امسال هم یک آزمایش خون داشتند هر دویشان.
نمی دانستم با بی قراری نورا چطور کنار بیایم.
به فکرم رسید که از مادرم خواهش کنم بیاید و ما به جای رفتن به آزمایشگاه، در خانه باشیم و مادرم،شخصا، از نورا خون بگیرد تا شاید نورا کمتر بی قراری کند که نشد.
از چند روز قبل، کم کم به نورا گفتیم که قرار است برویم آزمایشگاه.
صبح روز آزمایش که شد، محمد حسین به من گفت که من یک پیشنهاد دارم و آنهم اینکه اول من خون بدهم و شما نورا را بیاورید تا مرا نگاه کند، این طوری حتما دیگر نمی ترسد.
ما هم همین کار را کردیم.
نوبت خودش که رسید، آقای دکتر از من خواست که او را روی تخت بخوابانیم که کنترل بیشتری داشته باشد، اما من از ایشان خواستم که خودم روی صندلی بنشینم و دخترم هم در آغوش من باشد.
ایشان هم قبول کردند و یک پشمک و یک مداد هم قبل از آوردن آمپول به نورا هدیه دادند.
لحظه تزریق هم صورتش را برگرداندیم به سمت برادرش, اما بالاخره سرنگ را دید و جالب اینجا بود که نه تنها گریه نکرد که لبخند زد و پر از احساس غرور شد و آخر کار هم به ما گفت که دیگر بزرگ شده و آمپول را دوست دارد.
اما در حین بیرون آمدن از آزمایشگاه به ما یاد آوری کرد که با وجود نترسیدن از آمپول، کماکان از ماهی کردن دکتر ها می ترسد.
و این بود ماجرای دختری، که یک شبه خیلی از ترس هایش را کنار میگذارد.
پ.ن: برای تمام دوستان بلاگفایی و نوشته هایشان، دلمان خیلی خیلی تنگ شده.
امیدوارم مشکل بلاگفا زودتر حل شود تا وبلاگ دوستان عزیزمان پر از نوشته های قشنگ شود و بلاگفا هم بعد از راه اندازی دوباره، این سیستم دیکتاتوری اش را کنار بگذارد، و این عمل زشت فیلترینگ سرویسهای وبلاگ نویسی برتر را، که از ترس ترک کردن کاربرانش در پیش گرفته است، را کنار بگذارد.
- ۱۰ نظر
- ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۸
- ۴۰۰ نمایش