آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

مادر

پنجشنبه, ۸ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۵۳ ب.ظ

گاهی یک چیزهایی میبینم یا میشنوم که برایم قابل هضم نیست گاهی فکر میکنم که خیلی از ما طوری زندگی میکنیم که انگار فقط در این دنیا هستیم آخرت را در اعتقاداتمون پذیرفته ایم اما هنوز باورش نکردیم به خاطر همین گاهی بی انصاف میشویم گاهی بدقضاوت میکنیم و گاهی هم ظلم میکنیم... .

در لحظه ازدواج میگوییم این مهم ما هستیم که با هم تفاهم داریم اصلا به خانوادش چه کار دارم خودش کلی با خانوادش توفیر دارد اصلا انگار توی آن خانواده بزرگ نشده... انگار بزرگترین جک تاریخ را شنیده ام

ازدواج هم که میکنیم احساس میکنیم که یک قومی متحد شده اند برای آزار دادن ما...در تمام حرفها و نصیحت ها دنبال نکته ای میگردیم  که با آن رابطه خودمان و همسرمان را گل آلود کنیم و از هفت روز هفته چند روزش را مشتاقانه مهمان مادرهامان هستیم و یک روز را هم به زور و به خاطر همسر، سری به این مادر جدید میزنیم انگار خیلی هامان نمیتوانیم باور کنیم که این مادر جدید، مادر عزیزترین فرد زندگی ماست که گاهی حرفهای او هم میتواند مفید باشد

دوستی داشتم که میگفت هرگاه این مادرجدید، همسرم رو در آغوش میکشد چندشم میشود

وقتی هم که بچه دار میشویم کلا همیشه در عجبیم در عجب ازینکه چرا بچه مان این مادر جانش را از آن مادر جان دیگر بیشتر دوست دارد و چرا برای برادرها و خواهرهای همسرمان حتی تره هم خورد نمیکند فراموش کرده ایم که اینها نتیجه رفتار خود ماست و فراموش کره ایم که مدتهاست این خانواده جدید را در روابطمان عاطفی وقلبی مان حذف کرده ایم ... .

من به شرایط ویژه کاری ندارم، به یک مادر همسر بد و لجوج کاری ندارم بحث در شرایط کاملا عادی است شرایطی که پنجاه درصدر قضیه از طرف ماست هرچند که معتقدم همان باقی قضیه را هم میتوان با رفتار سنجیده حل کرد میتوان طرف مقابل را با یک رفتار بخشنده، آنقدر شرمنده کرد که تو برایش بهترین شوی اینها را میگویم چرا که با چشمهایم دیده ام... شعار نیست

از همان روزی که چشم باز کردم هرچه بین مادرم و عزیزم بود احترام بود و محبت، عشق بود ومحبت، آنهم از نوع مادر به فرزند

همان روز هم که میخواستم ازدواج کنم مادرم گفت همسرت و خانواده اش همه از یک ریشه اند همه از یک خاستگاهند باید همه را بپذیری و مادر همسرت جان همسرت است او را هم مثل من دوست بدار

کاش من هم مثل مادرم، درست های زندگی را به فرزندم درست نشان بدهم.

پ ن : مخاطب این نوشته فقط زنان نیستند...مردان هم میتوانند باشند

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۰/۱۰/۰۸
  • ۳۳۲ نمایش

حکایت زندگی

نظرات (۵)

مادرمنم اینو گفت اما حتی شوهرمم مادرشو خیلی دوست نداره !!!
سلامدلت آرامآمین
همه حرفهات درست و خوب بود و من با همش موافقم و مامان منم همون موقع قبل عقد به من همین حرفها رو گفت...خدا رو شکر رابطه ما هم خوبه...البته معلومه که معنی رابطه خوب رابطه بدون تنش نیست بلکه رابطه ای که محبت و بخشش درش وجو داره...من همیشه میگم با اینکه ما از خانواده خودمون هم ناراحت میشیم گاهی چرا دلخوری از خانواده همسر اینقدر بزرگ به چشم میاد؟
  • زیتون(روان شناسی ازدواج)
  • سلام تشکر اززحمت های مفیدتان
  • مامان محمد ابراهیم
  • خیلی عالی بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی