آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

سالها

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۹ ق.ظ

رمضان هفتاد و هفت، تهران

با عینک ته استکانی ام نشسته ام و جزوه های کنکور رو زیر و رو میکنم و از روزه معافم اون هم به خاطر عینک ته استکانی ام

رمضان هفتاد و نه، تبریز

نزدیک افطاره و همگی تو خوابگاهیم و یه سفره دوازده نفره توی اتاق پنج نفرمون پهنه و همه به اتاق ما دعوتن...من دیگه روزه میگیرم چون شماره چشمهام ثابت شده...نزدیک افطاره همه مشغول تدارک افطاری ان...شاید روزه دار ها بیشتر از چهار یا پنج نفر نباشن اما اصلا مهم نیست... مهم اینه که هممون با مهر، کنار سفره ای که خدا برامون پهن کرده نشستیم و داریم حظ لحظه هامون رو میبریم...همگی مهمانیم

رمضان هشتاد و سه، اصفهان

اولین سحرها و افطارهای دو نفره به همراه سکوت و آرامش محض...قران و دعا  ... و همه چیز منظم ،مهمانی ها، خواب ، بیداری

رمضان نود و دو، اصفهان

نزدیک افطاره، کتری از شدت قل زدن در حال منفجر شدنه،همسرم خواب و بیداره که حسین از توی اتاقش فریاد میزنه که نورا خراب کاری کرده و باید عوضش کنیم توی دهانش هم پر از خورده پا ک کنه

اذان رو میگن، حسین میاد تو آشپزخونه  و منتظر آب جوش زعفرونی شه،اما حاضر نیست، نورا دست پدرشه و آشپزخونه هم به دست من و هیچ چیز سرجای خوش نیست

اما یه چیز سرجای خوش داره برق میزنه  و اون هم لطف خداست...دلم میخواد قلمم رو تو دریایی از مرکب فرو ببرم و این لطف ها رو بنویسم، تا یادم باشه که خدا، همیشه کنار من و زندگیمه

رمضان سالهای آینده رو هم به دست خودش می سپرم

تا یار که را خواهد و میلش به که اُفتد...!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۴/۳۰
  • ۴۲۰ نمایش

حکایت زندگی

مادرانه

نظرات (۱۰)

  • ما(من و گاهی بابا)
  • قبول باشه ما که حال و هوای سال هامون خیلی تفاوتی ندارن !
    پاسخ:
    جدی؟
    چقدر خوبه اون چیزی که داره سر جای خودش برق می زنه. نمی دونم آدم شعار زده ای هستم یا نه. اما واقعا دوست دارم این لطف ها رو بخونم. ذوق زده می شم. بنویس تا بخونیم و یادمون نره...
    سلام م م م م م م م من بلاخره تونستم بیاماون برقه خیلی مهمه انگار باوجودش همه چیز هست و و قتی نیست حتی اگه همه چیز براق باشه ....همه چیز نیستاون برقه ادامه دار همیشگی
    پاسخ:
    همچنین برای شما ممنون
  • مامان محمدین
  • آره همینه ... همین شخصه ... کلا مشکل داره :( کاش پاش از اینجاها قطع بشه!
    سلام خانوم قبول باشه .... تا چشم به هم بزنی تعداد روزه دارهای خونه تون میشه چهار نفر....دم افطار همه چیز سرجای خودشه ....و لطف خدا بیشتر از هروقت برق میزنه.... محتاج دعا هستم ، خیلی زیاد
    پاسخ:
    الهی آمیین...ما بیشتر زهرا جون
    التماس دعا دوست خوبم
  • مامان شهاب
  • خیلی جالب نوشتی رستی چکار کردی ا عینک ؟ هنوز هست ؟
    پاسخ:
    کلکسیون عینک هام که هنوز هست...اما الان دیگه 8 ساله که عمل کردم و بی عینکم
  • مونا مامان امیرسام
  • سلام دوست خوبم.ممکنه به این ادرس برید و به ((امیرسام خرمی)) امتیاز 5 رو بدید تا 9 مرداد هم وقت دارید.ممنون از وقتی که میذارید گلم. خوشحال میشم اگر بعد از رای دادن خبرم کنی. soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=7
  • منصوره مامان نورا
  • خیلی پست دلنشینی بود . نورا خانومم وسط مسجد داره برق می زنه . خدا بچه ها و ارامشت رو حفظ کنه دوست من .
    پاسخ:
    ممنون منصوره جون
    شلوغی رمضان ۹۲ رو بیشتر دوست داشتم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی