دو
دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ق.ظ
اینکه صبح ها به محض بیدار شدن از خواب، سلام و صبح بخیر میگویی
اینکه میروی شیرت را از یخچال برمیداری و روی مبل لم میدهی و با تماشای تلویزیون آن را نوش جان میکنی
اینکه هر روز میروی سراغ کمد لباسها و روسری ها و تا یک ساعت و شاید هم گاهی بیشتر، می پوشی و در می آوری و خودت را جلوی آیینه تمام قد برانداز میکنی
اینکه میروی جلوی پنچره اتاق می ایستی و از آن بالا به هر کسی که داخل کوچه رفت و آمد میکند میگویی سلام آقا
اینکه همیشه مراقب برادرت هستی که غذا و مسواک و دستشویی و خوابش را فراموش نکند
اینکه میروی چشمهای خواب پدرت را میبوسی و بعد هم سرش را در آغوش میگیری و میگویی: خوشگلم، عسلم، نفسم
اینکه موقع خواب با آن چشمهای کوچکت در سیاهی شب به من نگاه میکنی و برایم لالایی میخواهی
یعنی قد کشیده ای
یعنی دو سالگی ات هم به سر رسید...