آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

دو

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ق.ظ

اینکه صبح ها به محض بیدار شدن  از خواب، سلام و صبح بخیر میگویی

اینکه میروی شیرت را از یخچال برمیداری و روی مبل لم میدهی و با تماشای تلویزیون آن را نوش جان میکنی

اینکه هر روز میروی سراغ کمد لباسها و روسری ها و تا یک ساعت و شاید هم گاهی بیشتر، می پوشی و در می آوری و خودت را جلوی آیینه تمام قد برانداز میکنی

اینکه  میروی جلوی پنچره اتاق می ایستی و از آن بالا به هر کسی که داخل کوچه رفت و آمد میکند میگویی سلام آقا

اینکه  همیشه مراقب برادرت هستی که غذا و مسواک و دستشویی و خوابش را فراموش نکند

اینکه میروی چشمهای خواب پدرت را میبوسی و بعد هم سرش را در آغوش میگیری و میگویی: خوشگلم، عسلم، نفسم

اینکه موقع خواب با آن چشمهای کوچکت در سیاهی شب به من نگاه میکنی و برایم لالایی میخواهی

یعنی قد کشیده ای

یعنی دو سالگی ات هم به سر رسید...

صدای تو

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۰۴/۱۶
  • ۳۵۹ نمایش

مادرانه

نورا