آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

روزی ظهور میکنی و می رسد بهار

آوای فاخته

دلم میخواهد هفت شهر عشق عطار را بگردم و
به گفته مولانا: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست
و اینجا را نقش میزنم برای فرزندانم
محمد حسین ۸۷/۱/۱۸
نورا ۹۱/۴/۱۴
علی ۹۵/۶/۲۹

بایگانی
آخرین مطالب

ریشه

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

هیچ وقت موافق اسطوره سازی نبوده ام.

خیلی ها را دیده ام که مرید یک مرشد و پیری شده اند و آنقدر در این محبت ذوب شده اند که فکر کرده اند طرف معصوم است و به محض دیدن کوچکترین خطا و گناهی از پیرشان، آنقدر یکه خورده اند که تمام باورهای خوب را هم کنار گذاشته اند.

فکر کنم قصه بی حجابی ها و بی اعتقادی های این روزها هم ازین مدل قصه هاست.

به طرف میگویی چرا دیگر معتقد نیستی؟میگوید این همه دزدی و اختلاس و دروغ و نفاق و تبعیض و...ما را از دین منزجر کرده ،اصلا همان خارجی های بی دین خوبند که انسان هستند و بدون حجاب.

من نمیدانم کجای اسلام گفته اینها خوب است؟؟؟ جدای از آن هر کجایش را هم که رصد میکنی از همه اینها نهی ات کرده امامان ما هم که گل سرسبد عاملان به خوبیها و درستیها بوده اند.

تا وقتی آگاهی مان از اسلام  و نماینده های آن یکسری افراد دور و بری و خیلی از حکام دنیا و افراطیها باشند یک همچین نتیجه گیری هایی هم کاملا طبیعی است.

تقلید در اصول دین جایز نیست، وقت آن نرسیده که همت کنیم و دین را اصل بشناسیم تا نماینده های واقعی آن (امامان معصوم) را هم درک کنیم و ریشه هایمان را محکمتر کنیم تا با وزیدن تندبادها از جا کنده نشویم؟؟؟

پ.ن:این وبلاگ را خیلی دوست دارم

این نوشتار در باب پوشش انگار از دل من بر آمده.

اگر وبلاگ باز نمیشود، متن این نوشتار در ادامه مطلب آمده است


فرهنگ پوشش

بسم الله النور

امارات و یا بهتر است بگویم دبی برای خیلی از توریستهای ایرانی مساوی است با خالی کردن عقده ها، بی بند و باری، با وضع فجیع در ملاء عام ظاهر شدن و آبروریزی.

واقعیت این است که خیلی از ایرانیها که برای مسافرت، دبی را انتخاب می کنند، به جاهایی می روند که من بزرگ شده ی امارات تابحال نرفته ام و هرگز نخواسته ام که بروم. آنقدر که لیدرهای ایرانی تورهای دبی از کلابها و کنسرتها و فضاهای بی بند و بار در امارات آگاه است تا مسافران ایرانی را به آنجاها ببرد، خود اماراتی ها اطلاعی ندارند. این یک واقعیت است.

آنوقت تصور کنید به همراه این گروه، یک خانواده مذهبی هم باشد و این شرایط و فضاهایی که خود هموطنانی که همراه خودشان از ایران آمده اند، بوجود آورده باشند، تصور خیلی بدی از دبی پیدا خواهند کرد. موقع بازگشت آن را برای دیگر دوستانشان تعریف می کنند و یک باور در همه شان بوجود می آید که کلا دبی مساوی است با عیش و نوش و بی بندوباری و نامسلمانی و هرکس در آن زندگی می کند بی بند و بار و بی غیرت است. در حالیکه همه این سالها ما با عزت و احترام و وقار زندگی کرده ایم.

قصد تعریف و طرفداری از کشور خاصی ندارم و کاری به مواضع سیاسی دو کشور هم ندارم. اما تمام قد می خواهم از جایی که در آن بزرگ شده ام، دفاع کنم. چرا که شاهد حرفها و برخوردهایی بوده ام_چه در دنیای مجازی و چه در دنیای واقعی_ که واقعا من را رنجانده است و از اینهمه کوته بینی و افکار بسته به ستوه آمده ام. اگر در کشور دیگری بزرگ میشدم و همین شرایط الانم را داشتم، قطعا از تربیتم در آن کشور دفاع میکردم.

به قول خیلی از کسانی که نگاه تحقیرآمیز دارند، امارات یک کشور “گوگولی” کوچکی در حاشیه خلیج فارس است که حدود ۴۰ سال از اتحاد آن میگذرد و تبدیل به یک کشور شده و به یکباره به تکنولوژی و پیشرفت رسیده و گاهی شاخ و شانه های بی مورد و مضحک برای ایران هم میکشد. من هم این حرفها را قبول دارم. اما الان کاری به این مسائل ندارم. اگر بحث به مسائل سیاسی کشیده شود، من شخصا سرسخت ترین منتقد خواهم شد و از کشورم ایران دفاع خواهم کرد. در این نوشته فقط میخواهم از سبک زندگی، رشد و تربیتم در امارات صحبت کنم و فقط جواب گزافه گوها را داده باشم.

من در جایی بزرگ شدم که همواره امنیت برقرار بوده است. خانمی با هر پوششی که باشد، تا خودش نخواهد و به قول معروف چراغ سبز نشان ندهد، هیچ مرد بیماردلی به سمتش نمی رود و متلک نثارش نمیکند. نحوه رفتار و برخورد با خانمها در امارات نسبت به ایران واقعا ستودنیست. من بر اساس آنچه که سالها شاهدش بودم، اینها را مینویسم. بعضی ها با تعجب از من میپرسند زندگی در جایی که خانم های بیحجاب حضور دارند چگونه است و یا میگویند چطور با وجود آزاد بودن حجاب و دیگر مسائل، مردان میتوانند به زندگیشان وفادار بمانند؟ و آنوقت سوالهای عجیب و غریبی درباره پدر و برادرم و دیگر مردان فامیلم میپرسند.

من در ابوظبی اگر با دوستانم برنامه ای میچیدیم که بیرون از خانه هایمان همدیگر را ملاقات کنیم، تا بعد از غروب هم اجازه داشتم همراه دوستانم به تفریحات سالم بپردازم. چون خیال والدینم از امنیت در امارات و علی الخصوص شهر ابوظبی، راحت و مطمئن بود. اما هروقت به ایران می آمدیم باید قبل از غروب در خانه بودم. این ترس ناامن بودن کوچه ها و محلها را خود هموطنان با حرفهایشان در ما بوجود آورده بودند که اکثرا واقعیت هم داشت. در ایران حتی هنگام ظهر و هوای روشن هم بسیاری از خانمها احتیاط میکنند و میترسند وارد یک کوچه خلوت شوند.

از طرفی عده ای که باور غلط دارند درباره زندگی مردم در امارات، فکر میکنند همه ی تفریح ها و کارهایی که در امارات میتوان داشت، خلاف شرع و اسلام است. آنوقت با لحن شکاکانه ای از من میپرسند: ” شما که توی امارات تفریح نمیکنید؟”

جالب است بدانید که دختران دانشجویی که از ایران به امارات به قصد ادامه تحصیل می آیند، برایشان خیلی عجیب و غریب است که ما در امارات بزرگ شده ایم اما معتقد هستیم، نماز میخوانیم، روزه میگیریم و… . آنقدر بی بند و باری از برخی از دختران دانشجوی تازه از ایران آمده می دیدم که شک میکردم در ایران بزرگ شده باشند. باور کنید حتی غیرمسلمانها هم خیلی از مسائل را در امارات رعایت میکنند و اگر بخواهند طور دیگری باشند و تفریحات غیرمتعارفی داشته باشند، در جای مخصوص خودش میروند. اما بعضی از توریست های ایرانی، آبروی هر چه ایرانی است را برده اند.

من نمیگویم که صد در صد آداب مسلمانی به جا می آورم. متاسفانه هنور خیلی راه مانده تا آنچه که خدا و پیغمبرش میخواهند باشم. اما خدا را شاکرم که مثل خیلی از مدعیان متعصب نیستم که فقط راه و روش خودم را درست بدانم و از مذهب و حجاب و اعتقادات دیگران ایراد بگیرم. در این نوشته هم هرچه مطرح کردم در جواب گزافه گوها بوده و بر اساس مشاهداتم بوده است. مطمئنم همان آدمها از الان منتظر شنیدن خبری یا حادثه ای از ناامنی و بی دینی در امارات هستند تا وقتی با من روبه رو میشوند آن را مطرح کنند و در پی اثبات حرف خودشان باشند و عقده شان را از این بابت خالی کنند. ممکن است هر اتفافی بیافتد ولی تا الان که من این مطلب را مینویسم آنچه را که درباره زندگی خودم چه در امارات و چه در ایران واقعیت داشته را بیان کرده ام. اگر چند وقت دیگر فاجعه ای در امارات رخ بدهد، دلیلی بر دروغ بودن این نوشته نیست.

با اینکه از سخنرانیهای آقای حسن عباسی استقبال میکنم،ولی به عنوان یک ایرانی مقیم امارات که اقوام و قبیله ام سالها قبل از انقلاب و حتی قبل از شکل گیری اتحاد در امارات، به کشورهای عربی خلیج مهاجرت کرده اند و آبرومندانه زندگی کرده اند، شاکی هستم. چند سال پیش آقای عباسی یک سخنرانی در باب دختران فراری به امارات انجام داد ولی در آن از ایرانیهای با اصالت که سالها آبرومندانه در خلیج زندگی کرده اند و نماینده ی خوبی برای معرفی چهره واقعی کشورشان بوده اند، هیچ سخنی به میان نیاورد. با همان سخنرانی اش یک باور غلط در بین مردم ایجاد کرد که همه ایرانیهای امارات و مخصوصا خانمها فراری و بی بند و بار و به دنبال لهو و لعب هستند. وقتی کسی از من پرسید که “این واقعیت دارد که در فروشگاههای امارات جایی برای فروش دختران ایرانی وجود دارد؟” مغزم سوت کشید و شوکه شدم. بعد از آن بود که هرکسی که اطلاع داشت من در امارات زندگی میکنم، آن فایل سخنرانی را برایم میفرستاد. این طرز تفکر فقط به خاطر آن سخنرانی بوجود آمده بود.

اینکه اقوام من سالها پیش به آن سوی آبها پناه برده اند، دو علت داشت. اول بخاطر کشف حجاب رضاخان بود که برای در امان نگه داشتن ناموسشان از آن زمان به کشورهای عربی خلیج فارس رفتند. دلیل دوم بخاطر کار و درآمد بوده است. مردان باغیرتی که تسلیم تبعیض شغلی و امکاناتی که آن زمان در کشور وجود داشت و به جنوب کشور توجهی نمیشد، نشدند و برای امرار معاش به جایی رفتند که بتوانند قدمی بردارند و فرصت پیشرفت داشته باشند.

خیلیها ایراد وارد میکنند که چرا در کشورهای بیگانه کار و تلاش میکنید ولی برای اقتصاد مملکت خود عملی انجام نمی دهید. شهر کوچک من در جنوب ایران، اگر آباد شده و دارای امکانات و تجهیزاتی همسان با شهرهای بزرگ کشور و بلکه بیشتر شده است، فقط و فقط بخاطر پولهایی است که مردان شهرم در گرمای عرق ریزان خلیج از راه حلال به دست آورده اند  و بدون چشم داشت برای همشهریانشان بدون حمایت و بودجه دولتی، خرج کرده اند. از سویی دیگر، بسیار میشناسم کسانی که از ایران می آیند و اجناس درجه دو یا سه جهت فروش در ایران خریداری و بطور قاچاق وارد کشور میکنند و به اقتصاد مملکت ضربه می زنند.

واقعا تاسف برانگیز است که بگویم من آن احترام و ادبی که در بین جامعه با ۱۹۰ فرهنگ مختلف در امارات شاهدش بودم، در کشور خودم و در بین هموطنان خودم شاهدش نیستم. آنچه که من دیده ام در ایران اکثرا مشغول قضاوت کردن دیگران و عیب و ایراد وارد کردن به سلیقه دیگران هستند. بسیار شاهد این صحنه ها بوده ام و آن را لمس کرده ام. قضاوتهایی توام با توهین و تحقیر که اگر کسی به آنها عادت نکند، زندگی برایش تنگ و تاریک میشود. عده ای هم فکر میکنند با طعنه و کنایه و انتقادهای تند و تیز و بی رحمانه شان، به تکلیف شرعی خود در زمینه امر به معروف و نهی از منکر گام برمیدارند. اما خبر ندارند همین عمل بدون فکرشان و همین حق به جانب بودنشان چقدر در جهت نهی از “معروف” قدم برمیدارند و چقدر ایرانیان مقیم در کشورهای دیگر را از ایران و مذهب و اعتقادات دور و متنفر میسازند. نمونه اش را در اطراف خودم بسیار دیده ام که به دلیل رفتارهای غلط هموطنانمان در ایران، از کشور خود منزجر شده اند. در این ماجرا مقصر چه کسی است؟

چقدر دلم از این قضاوتهای نادرست به درد آمده، چقدر دلم از مقدس نماهایی که فکر میکنند فقط دین و مذهب و حجاب خودشان درست است و دیگران شایسته بدترین مجازات هستند به درد آمده و چقدر دلم از عاقدی که عقدمان را جاری کرد شکست فقط به این دلیل که شنیده بود من امارات بزرگ شده ام و از آنجا آمده ام، پس به خودش اجازه داد مرا به داشتن حجاب و ندیدن ماهواره و الگو نگرفتن از لباس غربیها دعوت کند! بدون اینکه حتی اندکی تحقیق انجام دهد زندگی من آنسوی آب و در آزادی کامل، به چه نحو بوده است.

قشنگترین لحظه ی زندگی ام که میتوانست با چند حرف خداپسندانه، محبت بین من و همسرم را بیشتر کند، با قضاوت غلطش، خراب کرد.
گویی خبر نداشت بعضی از خانمهایی که در ایران زندگی میکنند، بیشتر مشتاق تیپ و مدهای غربی هستند و بیشتر شبکه های ماهواره ای دنبال میکنند. در ایران اسلامی که حجاب اجباری است و طلبه ها به راحتی میتوانند روی منبرها به وعظ بپردازند و اوضاع فرهنگی مملکت را در دست بگیرند، میتوان بعضی از خانم ها را در ملاءعام با وضعیتهایی یافت که در دیگر کشورها کمتر و در جاهای خاصی می توان دید. حتی بعضی از خانمهای محجبه و چادری هم، در مجالس زنانه شان لباسهای نیمه برهنه ای به تن میکنند که اگر من آن لباس را در فروشگاهی ببینم، در شأن خود نمیبینم به سمت آن بروم، چه برسد به اینکه خریداری کنم و بپوشم.

“من قبل از ازدواجم چادری نبودم. اما همیشه باحجاب بودم.” این دو جمله برای کسانی که فکر میکنند حجاب فقط و فقط چادر است و بی چادرها در زمره ی بی حجابها قرار میگیرند، قابل فهم نیست. کسی که در جایی با فرهنگهای مختلف و متاثر از غرب و قانون اجباری نبودن حجاب بزرگ شده است، با حجاب بودنش ارزش بیشتری دارد. امثال من باحجاب ماندنمان به طور خودخواسته بوده و حتی در جاههایی که بزرگتری نبوده تا تذکر دهد، باز هم حجاب خود را داشته ایم. زمانی که دانشجو شدم و خوابگاهی بودم، برخی از دانشجویان ایرانی که از ایران آمده بودند، به من و امثال من خرده میگرفتند که” حالا که پدر و مادرت نیستند که بخواهند ببیند، چرا در این گرما با حجاب میروی دانشگاه؟”برایشان قابل فهم نبود که من به خواسته ی خودم باحجاب هستم.

اینکه در یک جامعه و خانواده مذهبی و در یک محیط بسته، باحجاب بمانی، یک امر بدیهی است و باید چنین باشد، اما هنر مسلمانی در این است که همه چیز فراهم باشد، و در یک محیط کاملا باز بتوانی مسلمان با اعتقاد و باحجاب بمانی. چه بسیار کسانی دیده ام که در محیطهای بسته رشد یافته اند و صد در صد مذهبی و متعصب بوده اند ولی هنگامی که در یک کشور غربی قرار گرفته اند، به یکباره خود را باخته اند و ۱۸۰ درجه تغییر مواضع داده اند. اسلام همچه انسانهایی را نمی خواهد. اسلام کسی را میخواهد که در هر شرایطی ثابت قدم باشد و پله و پله به رشد معنوی خود و مسلمانتر شدنش کمک کند.

با همه این اوصاف، هستند کسانی که به حجاب من ایراد وارد کنند و با طعنه و کنایه دلم را برنجانند. دیده ام چادریها از طعنه و کنایه بی حجابها ناراحت شده اند ولی متاسفانه من از چادری ها بیشتر کنایه و برخورد بد دیده ام. در ایران چادر حجاب برتر است. در امارات، عبایه و شیله حجاب برتر است. در کشورهای شامی مانتوی بلند به همرا روسری چهار گوش بزرگ حجاب برتر است. فرهنگ جامعه ها با هم فرق میکند. خوب است این تفاوتها را درک کنیم و به دیگران خرده نگیریم.

با اینکه در حجاب خود هیچ مشکلی نمیدیدم و کامل هم بود، اما به پیشنهاد همسرم برای احترام به خانواده شان، پذیرفتم که در ایران چادر به سر کنم. چادر را دوست دارم و با آن بیگانه نیستم. اجباری برای قبول آن نبود بلکه خودخواسته بود. اما دلم میگیرد از کسانی که فکر میکنند حجاب فقط چادر است. آن هم چادر ایرانی که از زمان باستان تا کنون بر سر خانمهای ایرانی بوده است. آنوقت آن را ارثیه حضرت زهرا می نامند و هرکس این چادر را به سر نکند، دشمن آن حضرت میخوانند و حکم بی حیایی و جهنمی بودنش را صادر میکنند. در حالیکه در بین اعراب آن چادری که خانمهای ایرانی به سر میکنند، مرسوم نبوده است.

از طرفی انسان به هر پوششی که عادت کند، با آن راحتتر است. چون چادر را دوست دارم و پیشنهاد همسرم بوده است، دلم میخواهد به آن عادت کنم تا راحتی به سر کردنش هم برایم فراهم شود ولی باید همواره خودم را گوشزد کنم که وقتی کاملا چادری شدم، هرگز به حجاب غیرچادریها ایراد وارد نکنم و آنها را بی حجاب و بی حیا نخوانم و حکم جهنمی بودن برایشان صادر نکنم. گاهی اوقات، تذکرات نابجا، گوشه و کنایه ها و رفتارهای متعصبگرایانه، باعث میشود فرد از اسلام زده شود و همان شالی که به سر دارد و یا مانتویی که میپوشد هم کنار بگذارد. آنوقت در بیحجابی او، هر دو طرف مقصر هستند.

فرهنگ پوشش تنها در پوشش ظاهری نیست. چه بسا خانمهایی که شال و روسری به سر ندارند ولی با وقار و با حیا هستند و با هیچ مردی به قصد لذت سخن نمیگویند ( درک همچه افرادی برای خیلیها سخت است چون برخورد نداشته اند و فکر میکنند هرکس بی حجاب است، بی بند و بار است) و چه بسا خانمهای چادری که به راحتی با آقایان برای موارد غیر ضروری خارج از شرع همکلام میشوند. کار هر دو گروه اشتباه است. اما از نظر من خانم بی حجابی که به مردان بیمار اجازه بی ظرفیتی نمیدهد، ارزشش بیشتر است. حداقل حجاب را بی آبرو نکرده است.

اگر در این نوشته مطالب طوری نگاشته شده که کسی احساس کرد به او و امثال او توهینی کرده ام، من عذرخواهم و مطمئن باشید مشکل در نحوه نگارش بوده است. من فقط حرفهای دل دردمندم را در اینباره نوشتم و از ناراحتیهایی که عده ای بخاطر حجابم و زندگی ام در امارات برایم پیش آوردند گله و از خودم دفاع کردم تا جواب آنها را داده باشم.

در آخر از خدای خودم سپاسگزارم که تقدیرم را طوری قرار داد که با فکری باز در راه مسلمانی ام بکوشم و درک تفاوتها و اختلافها را داشته باشم. از همسر عزیزم ممنونم که اول زندگی سختگیری بی مورد نمیکند و اجازه میدهد پله پله با چادر مانوس شوم و با محبتها و دلداریهایش، نامهربانیها را برایم بی جلوه میسازد.

پایان.


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۶/۱۷
  • ۴۸۲ نمایش

حرف دل

نظرات (۶)

چقدر حیف که وبلاگ باز نمیشه
آیدین جان اینا یه سری توجیح هست برای بی بند باری و ...
بحث با این افراد بی فایده است اینقدر سفسطه می کنن که بیزار می شی .
من که دیگه دور بحث با این افراد رو یه خط قرمز کشیدیم چون آب در هاون کوبیدن
سلام آیدین جون
این دغدغه ها و حرفها برای ما و توی جامعه مون خیلی زیاد شده .... توی گروه دوستهای دبیرستانی من هم همین مشکل پیش اومد که دیگه به هیچی اعتقاد ندارند و همه چیز رو زیر سوال می برند . یک روز مجبور شدم کلی براشون حرف بزنم و در آخر هم انگار فایده نداره ! ایشالله خدا خودش همه رو هدایت کنه ....
چه خوب می نویسید و چه خوبه که می نویسید. توی مدتی که با وبلاگتون آشنا شدم خیلی نوشته هاتون رو دوست داشتم. گرم و خوب.

چقدر با این نوشته ارتباط برقرار کردم و اینکه یه جا گفته بودین "اما این گونه رفتارها و تبلیغ‌ها به یک خانم مانتویی این گونه القا می‌کند که حجاب شما با پوشیدن حجاب مانتو دیگر به چشم نمی‌آید پس برای داشتن یک حجاب کامل با داشتن پوشش مانتو هم هیچ تلاشی نکن!". چون خودم هم با اینکه جاهای مختلفی رو دیدم و همه جا هم با همون حجاب از نوع مانتو روسری و از محیط های مختلط هم زیاد خوشم نمیاد ولی یه وقتهایی که دیگه بیش از حد روی موضوع نوع پوشش و ... زوم میشه واقعا دلسرد میشم و دلم میخواد بگم خب اگر همین آدم های به قولی کم قید (؟!) نبودن یه جاهایی مثل کارهای پزشکی ما یا همون افراد محجبه باید چی کار می کردیم (نمی دونم ولی این طور به نظرم میرسه که بلاخره یا باید مراجعه به پزشک های آقا رو به رسمیت شناخت یا یه خانم هایی باشن که رفتن و درس خوندن و ... و اگر همه اینقدر حساس باشن انگار این خانم ها خودشون رو فدا کردن؛ شاید هم با اطلاعات محدودم توی یک سیکل توجیهی اشتباه افتاده باشم). و فقط فکر کردن به اینکه اصلا برای چی اینها رو می پوشم باعث میشه انگیزه ام رو از دست ندم.

یه سوال هم دارم که همینجا میپرسم. یه جا به خوندن کتابهای استاد مطهری و شریعتی و الهی قمشه ای اشاره کرده بودین. الهی قمشه ای پدر یا پسر (و مگه الهی قمشه ای پدر کتاب جدا هم دارن؟) و کلا اگر فرصت بشه و از هریک کتابهایی که بیشتر تاثیرگذار بوده بوده براتون رو معرفی کنید خیلی خوب میشه. یا برای کتاب های استاد مطهری شنیدم اگر بعضی هاش به ترتیب خونده بشه بهتره. دوست داشتم نظر شما هم که خودتون با تحقیق جلو رفتین رو بدونم. مرسی.

قدم نورسیده هم مبارک باشه. چون بچه های زیاد دوست دارید و فاصله سنی بچه ها چهار ساله انگار انتظار همچین پستی رو داشتم. باز هم مبارک.

ببخشید بابت طولانی شدن متن

شاد باشید و عاقبت به خیر
پاسخ:
ممنون از محبت شما
من در مورد استاد الهی قمشه ای بیشتر سخنرانی گوش میدم هر وقت میریم تو جاده و اگه تمرکزی باشه حتما انتخاب اولمون سخنرانی های ایشون هست...استاد مطهری هم اگه بخوایین اختصاصی مطالعه کنید مثل خیلی اساتید دیگه سیر مطالعاتی دارن که راهنمایی تون بکنه اول مطالعه با کدام کتابها باشه... .
در مورد حجاب هم باید ریشه ای عمل کرد و رفتار کرد و آگاهانه بهش رسید که از خدا میخوام حجاب واقعی در  باطن و ظاهر رو همراهمون کنه.
عزیز جان هرچیزی که اجباری بشود ایجاد مقاومت می کند. آیا از بین این همه کشور اسلامی فقط ما مسلمانیم که حجاب فقط و فقط در کشور ما اجباری است؟ حتی در زمان پیامبر هم اجبار پوشش برای اهل کتاب و کنیزان وجود نداشته و این زنان بی حجاب تردد می کرده اند. متاسفانه این موضوع تبدیل شده به کاسه داغتر از آش. و البته باعث هدر رفت کلی سرمایه از کشور. به خاطر نیامدن گردشگر خارجی و ناتوانی از برگزاری مسابقات ورزشی مثل المپیک و...
وانگهی که بعضی فقها مثل احمد قابل به استحباب پوشش سر و گردن (و نه الزام) حکم داده اند. پیشنهاد می کنم کتاب ایشون و کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر اثر امیر ترکاشوند را بخوانید.
ضمنا لازمه اضافه کنم شخصا معتقد به رعایت حجاب هستم. اما اجبار آن برای همه افراد به ویژه اهل کتاب را به هیچ وجه نمی پسندم.
پاسخ:
بله کتاب ترکاشوند رو خوندم اما از لحاظ سندیت و منطق قبولش ندارم
من حجاب اونهم از نوع عالی و تامش رو کاملا قبول دارم...مثل خودتون
نوشته دوستتون رو خوندم. چقدر عالی نوشته بود. کاش همه به اندازه ایشون درک درست از این موضوع داشتند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی